یکشنبه 15 خرداد | 20 شوال 1408 5 ژوئن 1988
در منزل بودم. در اخبار رسانهها، سکوتی درباره آثار بمباران اقامتگاه صدام حاکم است. ممکن است واقعاً آسیبی وارد نشده باشد و ممکن است که تاثیر جدی داشته باشد. اینکه تاکنون صدام را نشان ندادهاند، با اینکه در چنین وضعی مقتضی است نشان بدهند و خبرهایی که از حضورش در جلسه یا تلفن به [حسنی] مبارک [رئیس جمهور مصر] دادهاند، مستند نیست.
آقایان رحیم صفوی، [احمد] وحیدی و [محمد] فروزنده آمدند. درباره جبههها و عملیات آینده و تدبیرهای دفاع از جزیره مجنون و ترکیب ستاد کل و ماموریت مشخص محسن رضائی و استراتژی جنگ مذاکره شد؛ مفید بود.
عصر تیمسار حسنی سعدی [فرمانده نیروی زمینی ارتش] آمد. از فشار تیمسار شهبازی برای تحمیل چند نفر مورد نظر ستاد در نیرو گله داشت که به دنبال سیاست جوان و مکتبیتر کردن نیروی زمینی که به تصویب من و آقای رئیس جمهور رسیده، انجام شده است؛ گفتم مدارا کنند تا رسیدگی کنیم.
همراه سایر سران قوا به زیارت امام رفتیم. درباره اوضاع جاری صحبت کردیم. حالشان خوب است. نزدیک غروب تیمسار شهبازی آمد. از ادغام ارتش و سپاه طرفداری کرد، ولی معتقد است باید با ظرافت عمل کرد که بدبینیها رفع شود. از [فرمانده] نیروی زمینی ناراضی است و قصد تعویض دارد. گفتم فعلاً عجله نشود، شاید تفاهم پیش آید. برای جمعی از امرای ارتش درجه خواست.
شب از دفتر امام، شام برای من و مهدی آوردند. به دکتر روحانی در مورد احتمال حمله تلافی جویانه عراق به مجلس یا جای حساس دیگر، تلفنی تذکر دادم که دفاع را جدی بگیرد.