شنبه 10 اردیبهشت | 13 رمضان 1408 30 آوریل 1988
تا ساعت ده صبح در منزل بودم. آقای مرتضائی معاون فرماندهی مهندسی رزمی آمد و گزارشی درباره صنایع حساس نظامی داد. به مجلس رفتم. برای انجام کارهای دفتر و مسائل جنگ، تا ساعت چهار و نیم بعداز ظهر در دفترم بودم. یاسر آمد. عصبانی بود که نتوانسته امتیاز مورد نظرش را از بنیاد مستضعفان برای تحویل یک خانه به یکی از سپاهیان مجروح جنگ بدست آورد؛ توقع زیادی دارد.
عصر از پناهگاهی که در خیابان کنار مجلس و نخست وزیری ساخته میشود، بازدید کوتاهی کردم. از [مهندس اصغر ابراهیمی] مسئول مترو که مجری آن است، درباره پیشرفت کار مترو توضیحاتی گرفتم. کمبود میلگرد، پیشرفت کار متروی تهران را کند کرده است.
برای سخنرانی در اجتماع علماء، ائمه جمعه و جماعات و وعاظ منطقه تهران به مدرسه عالی شهید مطهری رفتم. جمعیت زیادی بود. درباره فرصت استثنائی خدمت به اسلام و جهاد در راه خدا صحبت کردم و جواب سئوالات را دادم. نزدیک به غروب به خانه رسیدم.
دکتر ولایتی آمد. درباره یادداشت آمریکا و مسئله گروگانهای فرانسوی مطالبی داشت. قرار شد در جلسه سران قوا بحث شود. با هم به بیت امام رفتیم. جلسه سران مهمان احمدآقا بود. وزیر امور خارجه و وزیر اطلاعات هم بودند. پیام آمریکا که توسط حافظ منافعش [در سفارت] سوئیس ارسال شده است، مطرح شد و درباره کیفیت برخورد با آمریکا در مقابل تصمیم به توسعه حفاظت از کشتیها در خلیج فارس بحث شد.
امام هم به جلسه آمدند. نظر امام این است که باید سیاست مقابله به مثل ما ادامه یابد؛ گرچه منجر به درگیری با آمریکا بشود. اکثر اعضای جلسه به خاطر عواقب احتمالی این درگیری قبل از حضور امام نتوانسته بودند به این نظر برسند، ولی در مقابل نظر امام کسی مخالفت نکرد و بعد از رفتن امام هم بحث ادامه یافت. قرار شد عواقب احتمالی را در یک ملاقات دیگر با امام در میان بگذاریم.
از فرانسه، از سوی [ژاک] شیراک پیامی رسید که خواستار کمک به آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان - گویا برای تقویت او در انتخابات آینده ریاست جمهوری فرانسه - شده بود. وعده داده که به قرارهای قبلی عمل خواهد شد. تصمیم گرفته شد که برای آزادی دو گروگان در مقابل قول و وعدههای آنها تلاش کنیم. عقیده عموم اعضای جلسه این است که پیروزی راستها در انتخابات فرانسه به نفع ایران است. چپها سیاست خصمانهتری با جمهوری اسلامی دارند. درباره جنگ هم صحبت شد. اکثر حضار از عملکرد سپاه در فاو ناراضیاند. ساعت یازده و نیم به خانه آمدم. بچهها خوابیده بودند.