دوشنبه 12 دی | 23 جمادی الاول 1409 2 ژانویه 1989
ساعت نه و نیم صبح برای شرکت در جلسه شورای بازسازی به دفتر آیتالله خامنهای رفتم. سیاستهای کشاورزی را با حضور وزیر کشاورزی تصویب کردیم. سیاستهای تنظیم و تفرقه جمعیت هم با حضور وزیر مسکن و شهرسازی بررسی شد و ادامه کار را به روز شنبه موکول کردیم. ساعت دو و ربع بعد از ظهر به دفترم رفتم: نماز و استراحت و خواندن گزارشها.
ساعت چهار بعد از ظهر در جلسه ای با حضور نخست وزیر، وزرای کابینه، اعضای کمیسیون برنامه و بودجه و رؤسای شوراهای بخش برنامهریزی که به دعوت من در مجلس تشکیل شده بود، شرکت کردم. این جلسه تا ساعت شش و نیم طول کشید. بحث درباره بودجه سال 68 و برنامه پنجساله [اول] بود. کمیسیون برنامه و بودجه مایل است برنامه پنجساله، قبل از بودجه سال 68 تصویب شود، ولی دولت میگوید نمیتواند قبل از عید، بخش کمّی برنامه را بدهد و فرصت بیشتری نیاز دارد. بعضی پیشنهاد داشتند که سه دوازدهم بودجه تصویب شود و بقیه برای بعد از تصویب برنامه بماند. عده زیادی صحبت کردند و بالاخره قرار شد بودجه سال 68 کاملاً تصویب شود و پس از تصویب برنامه پنجساله، اگر لازم دیدیم اصلاحیه بیاوریم و دولت سعی خودش را در زودتر رساندن برنامه بنماید. به دفترم رفتم و تا ساعت هشت و نیم کار کردم. محافظان سیرابی آوردند.
به خانه آمدم. مستخدم امام خبر برگشتن نوهاش از قروه را داد. از بنیاد [شهید] فرار کرده بود. مدعی شده از فشار ناراحتی از محیط نامناسب مجتمع فرار کرده است. قرار شد دیگر به آنجا برنگردد. آخرین قسمت سریال گرگها را تماشا کردیم. گزارش دانشجویی را که ربوده شده و پس از سه روز آزاد شده، به محافظان دادم که بخوانند و با شیوه شرارت دشمنان آشنا شوند.