خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1366/ کتاب «دفاع و سیاست»
انتقام صدام از مردم حلبچه با شیمیایی *** خبر اسارت فرمانده لشگر ۴۳ عراق
پنجشنبه 27 اسفند | 28 رجب 1408 16 مارس 1988
اول وقت آقای محسن رضایی وضع جبهه را تلفنی گزارش داد؛ رضایتبخش است. فرمانده لشکر 43 [عراق] را اسیر کردهاند و تعداد اسرا رو به تزاید است. مواضع را محکم کردهاند.
صبحانه خوردم و سپس شروع به انجام کارهای عقب مانده روزهای سفر و مطالعه گزارشها نمودم. امپریالیسم خبری، مغرضانه اخبار پیروزی های ما را مسکوت گذارده است. با نخست وزیر و رئیس جمهور، درباره مسائل جنگ تلفنی صحبت کردم. خیلی خوشحالند.
بمباران شدید شهر حلبچه توسط عراقیها و استفاده وسیع از سلاح شیمیائی، باعث شده مردم منطقه به ایران مهاجرت کنند و مشکلی ایجاد شود. آقای [محمد جواد] لاریجانی [معاون وزیر امور خارجه] برای مشورت در کیفیت برخورد با شورای امنیت آمد. این شورا درباره جنگ شهرها بیانیه داده و به آتش بس دعوت نموده، ولی با مخلوط کردن مسأله اصل جنگ، بیانیه را ضعیف کرده است. قرار شد محکم برخورد کنیم. گفت وزیر کشور و نخست وزیر درباره مذاکرات جاری، موضع سختتری گرفتهاند. گفتم به همان روال سابق عمل کنند و تحت تاثیر پیروزی های جدید، شرایط را عوض نکنند. قبلا اعلام کردهایم که با معرفی عراق به عنوان متجاوز، آتش بس را میپذیریم. گزارش سفر ترکیه و حرفهای [تورگوت] اوزال [نخست وزیر ترکیه] را داد. اوزال گفته است اگر عملیات جاری وسیع باشد، صدام را ممکن است ساقط کند.
یاسر از مریوان تلفن کرد و خبر سلامتیاش را داد. مدتی است که از او بی خبر بودیم. عفت خوشحال شد. به نخست وزیر توصیه کردم که به جبهه سر بزند و ایشان گفت آقای رحمانی، استاندار سابق را مسئول گروه سرپرستی مهاجران عراقی اهل منطقه حلبچه کرده است. آقای [حسن] فیروز آبادی [مشاور نخست وزیر] از اعتبار فرماندهی جنگ کمک خواست. بیست میلیون تومان به طور علیالحساب حواله کردم.
امروز هم جنگ شهرها ادامه یافت. به ستاد تبلیغات جنگ و وزارت خارجه گفتم درباره حمله شیمیائی عراق به مردم حلبچه سر و صدا راه بیندازند. با صداوسیما و ستاد تبلیغات جنگ، درباره سیاست تبلیغاتی حرف زدم. پیامی برای رزمندگان مبنی بر تشویق و تداوم عملیات و رفتار خوب با غیر نظامیان عراقی تهیه کردم و دادم بخوانند.