خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1366/ کتاب «دفاع و سیاست»

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1366/ کتاب «دفاع و سیاست»

تکذیب دستور بازداشت یکی از فرماندهان کمیته *** تماشای فیلم کانی مانگا در دفتر آیت الله خامنه ای

  • یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۶۶

 

یکشنبه 18 بهمن  |    18 جمادی الثانی 1408                 7 فوریه 1988

ساعت هشت و نیم به مجلس آمدم. ساعت نه و نیم  آقای رئیس زاده معاون روابط عمومی مجلس آمد و تحلیل‌هائی ارائه داد. نظرش این است که من در رأس امور اجرائی کشور قرار گیرم. مشکل بزرگ را نقص مدیریت کلی کشور می‌داند. گفتم نمایندگان مجلس رضایت نمی‌دهند و خودم هم مایل نیستم و جنگ در رأس امور است.

آقای سراج [موسوی] فرمانده کمیته آمد. درباره تمرکز نیروهای انتظامی و اهتمام به بخش مبارزه با منکرات و مواد مخدر و اعزام نیرو به کردستان استفسار کرد و نقل نمود که من دستور دادم یکی از فرماندهان کمیته را که در جریان درگیری با ارتش در پادگان متهم است، بازداشت کنند که تکذیب کردم.

آقای نیلی از مدیران ساصد [= سازمان صنایع دفاع] آمد. از وضع صنایع نظامی مخصوصاً در بخش الکترونیکی گزارش داد. راضی است و برای ارز و مصرف مهمات‌شان استمداد کرد. معمولاً گران‌تر از مشابه خارجی می‌دهند و نیروها تمایلی به خرید از آنها ندارند.

ظهر فرماندهان لشکر 27 رسول الله(ص)  آمدند. برای امور مالی و تدارکاتی استمداد کردند. بیست و پنج میلیون ریال به آنها دادم و برای مسکن و... قول حمایت دادم.

عفت، فاطی و سارا به مجلس آمدند. برای بدرقه مهدی و یاسر که عازم جبهه بودند. دعای سفر در گوش آنها خواندم و وداع کردند. عفت آرامش خوبی دارد؛ جالب است که مادری دو فرزندش به جبهه بروند و این گونه آرام باشد. در شرایط معمولی، غیبت‌های کوتاه آنها را تحمل نمی‌کند. آهسته سرود "ای کاروان آهسته ران، کارام جانم می‌رود" را زمزمه می‌کرد. حال فاطی عادی بود.

عصر آقای حسینی، قاضی سازمان قضائی نیروهای مسلح کردستان برای توجیه برخورد تند با فرماندهان سپاه در جریان اشغال اردوگاه تربیتی آمد که توصیه کردم دیگر از این برخوردها نداشته باشد. گفته بودم که آنجا نماند، ولی اثبات کرد که قانوناً حق با اوست؛ درست می‌گوید.

آقای سید محمد باقر حکیم و برادرش آمدند. برای افشاگری مسأله برادرش سید مهدی که اخیراً توسط عمال عراق در سودان شهید شده و پیگیری طرح‌های در دست او مشورت کردند. قرار شد با احتیاط عمل شود. برای تقویت ارتش آزادیبخش عراق استمداد کرد.

شب همراه عفت و فاطی و سارا به دفتر آقای خامنه‌ای رفتیم و فیلم «کانی مانگا» را تماشا کردیم. جالب است. دیر وقت به خانه رفتیم. جای مهدی و یاسر خالی است. شام از منزل فائزه آورده‌اند.