چهارشنبه 25 آذر | 24 ربیع الثانی 1408 16 دسامبر 1987
ساعت پنج صبح در اندیمشک بیدارم کردند. در هفت تپه نماز صبح را خواندیم و پیاده شدیم و با ماشین به اهواز آمدیم. مه غلیظی همه جا را فرا گرفته بود. ساعت هشت صبح به محل گلف وارد شدیم.
بعد از صبحانه، با حضور فرماندهان قرارگاه کربلا و آقای رحیم صفوی، عملیات آینده را بررسی کردیم که تا ظهر طول کشید. ظهر آقای محسن رضایی آمد. او با جلال طالبانی مذاکره کرده بود. عصر [فرماندهان] قرارگاه رمضان آمدند. مذاکرات با طالبانیها را برای شرایط همکاری در جنگ گفتند. آنها نگرانند که در صورت ختم جنگ از طریق سیاسی، در مقابل صدام تنها بمانند و یا در حکومت آینده عراق وضع درستی نداشته باشند. میخواهند ضمن پیمانی، آینده خودشان را تضمین کنند و نیز درباره تشکیل دولت در تبعید عراق و ارتش اسلامی عراق هم طرح هائی ارائه کردند که قرار شد با روîسای قوا مذاکره و جواب هرسه موضوع داده شود.
شب [فرماندهان] قرارگاه [دریایی] نوح آمدند و برنامه عملیات خودشان را گفتند؛ خیلی نپسندیدم، ولی به کلی نفی نشد. قرار شد تعدیلهایی در آن شود. گزارشها را خواندم. کشتی زدنها در خلیج فارس شدت یافته است.