خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1366/ کتاب «دفاع و سیاست»
دوشنبه 2 آذر | 1 ربیع الثانی 1408 23 نوامبر 1987
اذان صبح بیدار شدم و دیگر نخوابیدم. حمامیگرفتم. صبحانهای صرف شد و به سوی فرودگاه حرکت کردیم. مصاحبهای در فرودگاه انجام شد و همراه نمایندگان خراسان با هواپیمای سی - 130 به مشهد پرواز کردیم. حدود ساعت نه صبح به مشهد رسیدیم. پس از مراسم استقبال، به آستان قدس رفتیم و به زیارت حرم مشرف شدم. سخنرانی کوتاهی کردم.
اختلاف نظر بر سر محل اجتماع مردم بود. نظری این بود که صحن امام باشد و دیگران بیرون صحن را میگفتند؛ بررسی کردیم، نظر آنها بهتر بود و در عمل هم معلوم شد که صحن، ظرفیت همه جمعیت را نداشت. اجتماع با شکوهی بود. سخنرانی طولانی کردم.
مردم خیلی زیاد بودند. می گفتند ششصد هزار نفر حضور دارند. آخر جمعیت پیدا نبود؛ از مقابل صحن امام در امتداد خیابان تهران.
نماز ظهر و عصر را به جماعت و امامت من خواندیم. ناهار صرف شد. جمعیت زیادی بودند. استراحتی کردیم و با فرماندهان نظامی تماس گرفتیم. پیشرفت هایی داشتهایم.
عصر طلاب مشهد آمدند. برای آنها سخنرانی کردم. شب علما و ائمه جمعه جماعات خراسان آمدند. شام را با آنها خوردیم و برای آنها صحبت کردم.
جلسه شورای اداری را برای فردا در استانداری گذاشته بودند. آقای طبسی ناراضی بودند و آن را بی احترامی می دانست، لذا گفتم جلسه در همین محل اقامت من باشد. استاندار ناراضی شد؛ آمد و گله کرد. بعضی نمایندگان آمدند که جلسه در استانداری باشد و بعضی به مقتضای خط خودشان برعکس آن را می گفتند. با اعضای شورای جهاد [سازندگی استان خراسان] هم صحبت کردم. دیشب زودتر از معمول استراحت نمودم.