شنبه 8 فروردین | 27 رجب 1407 28 مارس 1987
بعد از نماز صبح پائین آمدم و احوال محسن را پرسیدم. دیشب ساعت دوازده آمده بود و ما را بیدار نکرده و خوابیده بود. زمستان سال 58، قبل از حمله عراق به ایران و شروع جنگ تحمیلی، محسن برای تحصیل به خارج رفت و در این مدت، لیسانس را در بلژیک و فوق لیسانس را در کانادا تحصیل نمود و امروز با مدرک فوقلیسانس مهندسی مکانیک با تخصص در طراحی جامدات، شاخه پلاستیک ها و کمپوزیت ها، برگشته است. به پیشنهاد من، کار دوره دکترای خود را به خاطر کمک به صنایع موشکی که ضرورت فوری ما است، ناتمام گذاشت.
بحمدالله وضع روحیه و اخلاق و عقاید و تحصیلش خوب است. گفت حال عفت هم خوب است و قرار است به ] منزل خواهرش در[ بلژیک برود و تا یک هفته دیگر، بعد از اطمینان از نتایج معالجه برمیگردند. مقداری هم با محسن درباره برنامه آیندهاش و مسائل جاری کشور صحبت کردیم. هنوز تصمیم نگرفته است که تحصیل را تا تکمیل دکترا در خارج ادامه دهد، یا بماند. به نظر میرسد با توجه به اهمیت تولید موشک، ماندن در کشور بهتر باشد. مهدی هم در بخشی از مذاکرات بود.
از دفتر امام تلفن کردند و گفتند برای صحبت در مراسم زیارت عید ]مبعث[ امام بروم. قرار بود امام صحبت نکنند و من به جای ایشان صحبت کنم. خدمت امام رفتم. قرار شد خودشان صحبت کوتاهی بفرمایند[1].
درباره نامهای که دو سه روز پیش خدمتشان فرستاده بودم، صحبت کردم. امام از ابراز نظر واقعی شان در مورد ارتش و سپاه و همچنین از اقدام به تغییر قانون اساسی نگرانند، با اینکه قبول دارند، روزی بالاخره باید انجام شود. من تاکید کردم که این کار لازم را غیر از ایشان، کسی نمیتواند بدون عوارض سوء انجام دهد. به نظرم آمد که امکان اقدام امام وجود دارد؛ باید تعقیب کنیم.
آقای ] محمدحسین[ ملک زادگان [فرمانده نیروی دریایی ارتش[ ، تلفنی اطلاع داد که امروز یک کشتی کویتی موشک خورده، در حالی که ناو آمریکایی در فاصله 5/7 مایلی بوده است. عصر به ستاد ارتش رفتم و در مراسم یادبود شهدای ارتش، ژاندارمری و شهربانی شرکت کردم و سخنرانی نمودم[2]. جوایز را هم دادم. به منزل برگشتم و وقتم بیشتر به تماشای تلویزیون و خواندن گزارشها گذشت.
[1] - حضرت امام (ره) در این سخنرانی فرمودند: «امروز ایران ما این طور نیست که چنانچه فرض کنید که یک رئیس جمهور آمریکا بیاید اینجا، مردم عادی اینجا حاضر برایشان نیستند بروند تماشایش کنند! این طور نیست که خیال کنید که اگر یک کسی بیاید اینجا، چه خواهد شد، چه می شود، اگر چه بشود؛ نه خیر، این مسأله این نیست. مردم عوض شده اند. یک جور دیگری شده اند. اعتنایی به این مسائل ندارند، نه ما، آفریقایی ها هم ندارند. سایر جاها هم ندارند. فقط شماها هستید که چند نفری که یک مسائلی دستتان است و یک قدرتهایی دستتان است و خیال میکنید که اعمال نمی خواهید بکنید، می خواهید بگویید که ما اعمال می کنیم. و با همین، کار تمامÃÄبشود. با این کار تمام نمی شود؛ اعمال هم بکنید، نمی شود.» رجوع کنید ← کتاب «صحیفه امام»، جلد بیستم، صفحه 243، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
[2] - آقای هاشمی در این سخنرانی، دستاوردهای جنگ درسال 1365را تشریح کرد. در بخشی از این سخنرانی آمده است. «پیروزی های کم نظیر سال گذشته مثل عملیات کربلای5، 6 و 7، عراق را به جایی کشانده است که دیگر صحبت از پس گرفتن زمین های آزاد شده نمیکند، بلکه از اینکه بیش از این عقب نشینی نکرده خوشحال است و این یک پیروزی بزرگ برای ماست. صدام روز عید نوروز را جشن اعلام کرده و با پررویی گفته است که ایرانی ها امسال را سال سرنوشت نام نهاده بودند، در حالی که ما هنوز زنده هستیم. ببینید دشمن ما در چه ذلت و شکستی افتاده است که چند روز زنده ماندن خودش را جشن می گیرد!.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی های سال 1366،» دفتر نشر معارف انقلاب، 1388.