دوشنبه 20 بهمن 1365 تا ساعت هشت صبح در منزل مطالعه کردم. در راه مجلس از غرفه ابزار تخریبی کشف شده از ضدانقلاب خرابکار و چیزهایی که مأموران خودمان ابتکار کردهاند، دیدن کردم. از جبهه خبر گرفتم. باز هم عملیات به تأخیر افتاده است. آقای ]علیرضا[معیری معاون ]سیاسی[ نخست وزیر آمد و گزارشی از سفر به ترکیه و کوبا داد. تازه مهمی نداشت. نخست وزیر کوبا و ترکیه ابتدا معتقد بودهاند که عراق تاب مقاومت را دارد و به این زودی جنگ تمام نمیشود. آقای ]اسماعیل[ فدائی نماینده اراک آمد و گزارش سفر جبهه را داد و گفت مردم اراک کم کم با بمبارانها خو میکنند و قابل تحمل شده است. نمایندگان تبریز آمدند و خواستار تقویت پدافند این شهر شدند و از مقاومت مردم تبریز راضیاند. نماینده زاهدان همراه دو هنرمند زاهدانی آمدند. از کمبود امکانات فرهنگی آنجا گفتند. آقای ]حسین[ مهدیان آمد. راجع به خیریه ]مرحوم ابولفضل[ تولیت و امور شخصی و شرکت نشر ]فرهنگ اسلامی[ گفت. عصر دانشگاهیان آمدند. برای آنها سخنرانی کردم. آقای ]حسن[غفوری فرد آمد. درباره شیوه کنارهگیری از مسئولیت ]کمیته ملی[ المپیک مشورت کرد. آقای ]ابولفضل[ توکلیبینا آمد و گزارشی از وضع مهندسی و ساختمانهای سپاه داد و خواستار کمک در خانه سازی برای سپاهیان در اراضی حظیره ]شهرک شهید محلاتی[ شد. سپاه این اراضی را اخیراً با پیشنهاد من و دستور امام از بنیاد مستضعفان گرفته است. آقای ]محسن[ نوربخش آمد و از وضع دانشگاه شهید بهشتی ـ که اخیراً استاد و معاون آموزشی آنجا شده ـ گفت. امروز گزارشی از تجاوز هوایی عراق نداشتیم و گفتم که توپخانهها شلیک نکنند. شب به خانه آمدم. عفت و فاطی به مراسم ازدواج یک معلول جنگ رفته بودند.