خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1365/ کتاب «اوج دفاع»

چهارشنبه 10 دی 1365 اذان صبح بیدار شدیم. بعد از نماز به سوی خوزستان حرکت کردیم. صبحانه را در قهوه خانه‌ای از توابع لرستان، بعد از گذشت از کوههای بلند، در کنار رودخانه ای عظیم خوردیم: سرشیر و تخم مرغ.به سوی اهواز راندیم. در حومه اهواز، گروه پیشرو که برای آماده کردن اقامتگاه به محل گلف رفته بودند، با بی‌سیم اطلاع دادند کمی در راه توقف کنیم. در کنار جاده توقف کردیم و کاهو خوردیم. هوا هم سرد بود. تعجب داشت که هوای خوزستان این قدر سرد باشد. یک ساعت بعد از ظهر وارد گلف شدیم؛ ناهار و نماز و استراحت و سپس حرکت به سوی قرارگاه خاتم در جاده اهواز ـ خرمشهر. ساعت چهار و نیم بعد از ظهر رسیدیم. همان جا که در عملیات خیبر مستقر بودیم.آقای شمخانی اطلاعات لازم را در خصوص نتایج عملیات شکست خورده کربلای چهار داد. خیلی بدتر از آنچه تا به حال گفته بودند: نزدیک 1000 شهید و 3900 مفقودالاثر داشتیم که اکثر آنها را باید شهید حساب کرد و حدود 11 هزار مجروح که حدود نصف آنها، سرپائی معالجه شده یا می‌شوند.بعد از نماز مغرب، فرماندهان لشکرها و قرارگاه آمدند. گزارش‌ها کامل‌تر داده شد و برنامه دو عملیات در دست تهیه، داده شد که هیچ کدام آماده کامل و بی اشکال نیست. صحبت کوتاهی کردم، با مضمون اینکه در این شرایط که این همه نیرو، امکانات و حمایت مردم را داریم، اگر حمله نکنیم معلوم نیست در آینده بتوانیم عملیات موفق داشته باشیم و ضرر سیاسی زیاد است. روحیه همه برای عملیات آماده است. قرار شد بحث را به فردا موکول کنیم.ساعت دوازده جلسه ختم شد. فرمانده لشکر عاشورا، شهادت مهدی ]شریفیان[ ـ همشیرزاده ـ و مجروح شدن عباس ـ همشیرزاده دیگرم ـ را تأیید کرد. گفتند گلف امن‌تر است، به اهواز برگشتیم. ساعت یک شب خوابیدم.