خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1364/ کتاب «امید و دلواپسی»
گزارش شمخانی از ۶ هزار مجروح شیمیایی *** گفتنیها و نگفتنیهای نماز جمعه توسط هاشمی
صبح زود خبر رسید که دیشب بخشی از نیروهای لشکر گارد رئیسجمهوری عراق منهدم و بخشی نیز از محاصره ما در رفتهاند و نیروهای ما در نقطه قابل دفاعی موفق به زدن خاکریز شدهاند. خیالمان راحت شد و دوازدهمین اطلاعیه قرارگاه خاتم را دادیم. به آیتالله خامنهای اطلاع دادم که به تهران نمیروم. خودشان نماز جمعه را بخوانند و بر بعضی مطالب گفتنی و نگفتنی تأکید کردم.
طبق قرار قبلی همراه دکتر روحانی و پاسدارانِ [محافظ] و یاسر به طور ناشناس با ماشین به طرف دزفول حرکت کردیم. منطقه بین راه خیلی جالب، سر سبز، حاصلخیز و آباد است. باران میبارید و خیالمان از ایذاء هواپیماهای دشمن راحت بود. در بین راه از دستفروشهای کنار جاده کاهو خریدیم و در رفتن و برگشتن در صحرا و کنار کارون خوردیم و خاطره زندگی آزاد و بی حاشیه دوران طلبگی را تجدید کردیم.
ناهار در پایگاه هوایی دزفول صرف شد. با آقای غروی رفسنجانی [مسئول] عقیدتی سیاسی نیرو و فرمانده نیرو و سرهنگ رضوانی فرمانده پایگاه درباره امور جنگ و پایگاه مذاکره شد. جنازه یک خلبان مؤمن حزباللهی - اسدی جهرمی - را که دیروز هواپیمایش پس از حمله موفق به خاطر سرعت در پرواز در سطح زمین به خاکریز خورده و شهید شده بود، تشییع کردند.
درباره بمبهایی که اخیراً سپاه ساخته است که به عنوان تلافی علیه عراق به کار برود، بحث شد. ساعت شش به اهواز رسیدیم. آقایان [علی] شمخانی و [محسن] رفیقدوست از دو خط مقدم آمده بودند. گزارش وضع را دادند. تثبیت شدهاند. برای انجام عملیات محدود در شمال جبهه امکانات و اجازه خواستند. انجام شد و برای تکمیل کارهای عملیات جاری مذاکره شد. یاسر از دزفول برای رسیدن به مدرسهاش به تهران برگشت. آقای [علی] شمخانی گفت حدود شش هزار نفر از نیروها تحت تأثیر [حمله] شیمیایی دشمن قرار گرفتهاند که حدود یک هزار نفر احتیاج به معالجه دارند و بیست نفر شهید شدهاند.