بعداز نماز صبح تا ساعت هفتونیم خوابیدم. اسناد لانه جاسوسی آمریکا را درباره اتمی شدن پاکستان مطالعه کردم. امام پیغام فرستادند که ذکر تقوا در خطبه اول فراموش نشود که این موضوع را تلفنی به آیتالله خامنهای اطلاع دادم و با ایشان درباره اقدام در مورد نامه همافر جمشیدی که از نیرو ی هوایی انتقاداتی کرده، مشورت کردم. قرار شد که از طریق خودشان تعقیب شود.
محسن و عفت و بچهها به بهشت زهرا و از آنجا به منزل همشیرهزادهام ملکه رفتند و من تنها افطار کردم. عصر احمدآقا آمد؛ راجع به جنگ بحث کردیم و اوضاع را برای انتقال به امام، برای ایشان شرح دادم. احمدآقا گفت که چون آقای [شیخ یوسف]صانعی دادستان کل کشور، هنگام مراجعه به بیت امام با سختگیری پاسداران مواجه شده، عصبانی شده و استعفا داده است. چند روز پیش آیتالله [موسوی]اردبیلی هم از سختگیری پاسداران بیت عصبانی بود. عفت هم معمولاً همین گله را دارد؛ پاسداران احساس مسئولیت میکنند و در حفظ امام وسواس دارند و آموزش کافی هم ندیدهاند.