بعد از نماز، مشغول کارهایم شدم. برای اطلاع از سیاست تبلیغاتی دشمنان، رادیوهای فارسی بیگانه را گوش دادم. آقای رفیقدوست که عازم سفر به سوریه برای گرفتن موشک است، آمد. از او خواستم که از کره شمالی هم موشک مطالبه کند. با آقایان صیاد و رضایی صحبت کردم. آنها گفتند که مشکلی ندارند.
امروز هم عراق به چند شهر، حمله هوایی کرده و حملات آن در چند مورد دفع شده است. احمدآقا هم آمد و در مورد جنگ، موشک و اطلاعات رسیده با او بحث شد. ظهر فائزه و [همسرش] حمید[لاهوتی] که از رفسنجان برگشتهاند، آمدند. فائزه، ماهی پلو پخت.
با رئیسجمهور درباره زدن موشک تلفنی مشورت کردم که ایشان موافق تأخیر بودند. عصر آقای [سیدرضا]زوارهای آمد و طبق معمول از ضعف دولت سخن گفت و گزارشی از وضع منطقه بمباران شده دولت آباد داد. گفت که روحیهها خوب است. شب هم هواپیماهای عراقی به تهران آمدند ولی قبل از انجام عملیات، مجبور به فرار شدند.