ساعت چهار صبح بیدار شدیم. عفت، فاطی، مهدی، یاسر و سارا به فرودگاه[مهرآباد] رفتند تا برای عمره مفرده به عربستان بروند. بعد از نماز کمی خوابیدم. نزدیک ساعت نه به حسینیه جماران رفتم و برای مراسم عید خدمت امام رسیدیم. امام سخنرانی مفصلی فرمودند. حالشان خوب است. قبل از ظهر، آقای محلاتی آمد و از مدیریت ضعیف عملیات بدر گله داشت. عصر، [سرهنگ اسماعیل سهرابی] رئیس ستاد [مشترک ارتش] و همکارانش برای دیدار عید آمدند. از خاموشی بی مورد دیشب، در هنگام تحویل سال و شلیک زیاد تیربارهای ضدهوایی انتقاد کردم. شب، آقای دکتر [علی اکبر] ولایتی و احمدآقا [خمینی] آمدند. در مورد پیشنهادهای [آقای خاویر پرز دکوئیار] دبیر کل سازمان ملل برای قطع حمله به شهرها و کشتیها و کاربرد اسلحه شیمیایی از سوی عراق مشاوره شد. نظر موافق داشتیم. از امام هم سؤال شد؛ موافقت دارند. [دکتر ولایتی] گزارش سفرش را به لیبی و سوریه ارائه کرد و گفت که آنها [مسئولان لیبی] اصرار دارند که من به آنجا سفر کنم. بالاخره بعد از چند روز هواپیمای حامل موشکهای اهدائی لیبی رسید که کمتر از مقدار تقاضا شده بود. با محسن و اعظم و عماد شام خوردیم. محسن از عدم هماهنگی در تبلیغات خارجی و ضعف سفارتخانهها گله داشت. از کم بودن نقدینگی با توجه به مخارجی که در اثر مراجعات دیگران بر او تحمیل میشود، سخن گفت. ضمن اینکه مایل نیست امتیازی نسبت به دیگران داشته باشد. درباره ادامه تحصلیش در دوره فوق لیسانس در بلژیک یا کانادا مذاکره کردیم.