خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1364/ کتاب «امید و دلواپسی»

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1364/ کتاب «امید و دلواپسی»

  • دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۶۴

دوشنبه 12 فروردین 1364   10 رجب 1405   1 APRIL 1985

    ساعت یک و نیم بامداد، با صدای شلیک ضدهوایی‏ها بیدار شدم. فائزه هم که ترسیده بود، به اتاق من آمد. تا موقع نماز خواب راحتی نداشتم. بعد از نماز صبح در مورد کیفیت پخش اخبار، با صدا و سیما صحبت کردم و به واحد موشکی گفتم که آماده باشند تا بنا به دستور عمل کنند. گفتند که می‏توانند موشک‏های معیوب را اصلاح کنند. آقای [سرهنگ مصطفی] ترابی اطلاع داد که در یک حمله موفق از سوخت‏گیری اف14 استفاده کرده‏اند.

    احمدآقا آمد و درباره مشکل تأمین خواسته لیبی در ایجاد ارتباط آنان و نیروهای لبنانی و بدنامی آنها در حادثه مفقود شدن امام موسی‏صدر سخن گفت و از وزیر خارجه نقل کرد که آقای [محسن]رفیق‏دوست، هنوز توفیقی در سوریه به دست نیاورده است.

    عصر آقای [شیخ محمد تقی]فلسفی و آقای مهدیان برای دیدن من آمدند. آقای فلسفی از اظهارات من به کاردار سفارت فرانسه تقدیر کرد. گویا در محافل مختلف مقبول افتاده است. من در ملاقات کاردار فرانسه از موضع قدرت حرف زدم و بر خلاف روال و سنّت معمول، همه مذاکرات را منتشر کردیم.

    احمدآقا هم آمد. نظرشان این بود که چون صدام امروز به شهرها حمله نکرده، خوب است ما هم خودداری کنیم. من موافقت کردم و به آقای صیاد[شیرازی] تلفنی اعلام کردم که بصره را نزنند و از آقای [هوشنگ]صدیق [فرمانده نیروی هوایی] هم خواستم که دست به حمله هوایی نزنند. فائزه به منزلش رفت و من تنها ماندم. تلفنی با عفت و همراهان در مکه صحبت کردیم. حالشان خوب است و تا آخر هفته برمی‏گردند.