خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1364/ کتاب «امید و دلواپسی»
چهارشنبه 7 اسفند 1364 16 جمادی الثانی 1406 26 FEBRUARY 1986
به مجلس رفتم، ولی برای پرداختن به امور جنگ در جلسه علنی شرکت نکردم. آقای یزدی جلسه را اداره کرد. در جنوب - در جبهه فاو - دشمن به طور کلی حرکتی نداشت. دیشب در درگیری ضربه خورده است.
در جبهه شمال، نیروهای ما به پیشرفت و تحکیم مواضع میپرداختند. دشمن عکسالعمل و مقاومتی نشان نمیدهد وخیلی عجیب است و تاکنون حتی خبر حمله را در شمال هم نداده است؛ یا در درون خودشان مسألهای دارند و یا به خاطر ضربات شدیدی که خوردهاند، آن چنان تعادل را از دست دادهاند که نمیدانند چه کنند و یا دارند برای حرکت دیگری آماده میشوند.
قرارگاه ابوالفضل(ع) در جنوب آماده شده ولی وزش باد متناسب نبود و عمل نکرده و منتظر وزش بادند. در شمال باز هم بین صیاد [شیرازی] و سپاه اختلاف نظر بروز کرده و مقداری از وقت و فرصت را دارند از دست میدهند. صیاد مایل نیست نیروهای ارتش را تحت فرمان سپاه بگذارد و مایل هست که خودش مستقلاً عمل کند. عصر [سرهنگ صیاد شیرازی] آمد، او را توجیه کردم. سپاه هم سیاست مخصوص خودش را دارد و مایل است قدرت نشان دهد.
ظهر آقای عرفانی نماینده تالش آمد. از گرفتن زمین از قاضی شرع شهرداری تهران ناراحت است. آقای عطائی نماینده سنندج آمد. از لندن اطلاعاتی آورده بود، درباره نفوذی که عناصر طاغوتی و ضد انقلاب در خریدهای خارج ما دارند. گفتم گزارش مکتوبی بدهد.
شب با سران دیگر قوا، مهمان آقای خامنهای بودیم. درباره آینده جنگ صحبت کردیم. بحث در این بود که حالا که نقطه مهمی از عراق مثل فاو در دست ما است و ارتباط عراق با دریا قطع شده، بهتر این است که آتشبس را بپذیریم و با این اهرم برای گرفتن حقوقمان و سقوط صدام از طریق محاکمه اقدام کنیم و یا اینکه به جنگ ادامه دهیم تا صدام برود. به جایی نرسیدیم. قرار شد هفته بعد با حضور آیتالله منتظری و در خدمت امام بحث شود.
از لبنان خبر رسید که چریکها میخواهند اعلان کنند یک گروگان فرانسوی را به انتقام تحویل دو مسلمان عراقی از طرف فرانسه به عراق، اعدام کردهاند. گویا قبلاً او مرده ولی اعلان نشده بوده. آقای ولایتی [وزیر امور خارجه] که برای شرکت در کنفرانس خلع سلاح به ژنو میرفت، مشورت کرد.