خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1364/ کتاب «امید و دلواپسی»
دوشنبه 5 اسفند 1364 14 جمادی الثانی 1406 24 FEBRUARY 1986
کمی کسالت داشتم. در جلسه علنی شرکت کردم. پیش از شروع جلسه چند کلمهای درباره استحکام وضع ما در فاو و تکذیب تبلیغات عراق حرف زدم. بعد از تنفس به دفترم آمدم. ظهر آقای طهماسبی از اصفهان آمد. از من تصفیه حساب خواست، برای اینکه اموالش را نگیرند. گویا به اتهام سوء استفاده از امکانات ساخت نیمچه تانک، اموالش را گرفتهاند. ادعاهای نادرستی داشت و شکست خورد.
عصر آقای رحیمی، شخصی را به نام مقدم آورد که مدعی بود اشعه جدیدی کشف کرده که از لیزر هم مهم تر است و از من برای گرفتن اجازه ثبت اختراع و تأمین امکانات به ثمر رساندن آن استمداد کرد. به وزیر علوم گفتم کمکش کنند. شب آیتالله خامنهای به دفترم آمدند. درباره جنگ و هم درباره پیشنهاد آمریکاییها در خصوص کمک به آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان در مقابل بعضی از نیازها مذاکره کردیم. قرار شد با احتیاط پیش برویم.
دو سه بار با آقای دکتر روحانی در جبهه تلفنی صحبت کردم. گفت امروز پاتکهای عراق را به خوبی دفع کردهایم و چهار هواپیمایش را ساقط نمودهایم. شب به خانه آمدم. آقای ریشهری تلفنی گفت که منافقین از طریق سئوالات تلفنی از افراد خام و بیتجربه، فهمیدهاند که بناست عملیات آینده در اطراف مریوان باشد. اطلاع دیر هنگام رسید؛ اگر درست باشد. چون بنا است امشب عملیات تقریباً آغاز شود.