خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1364/ کتاب «امید و دلواپسی»
سه شنبه 29 بهمن 1364 8 جمادی الثانی 1406 18 FEBRUARY 1986
ساعت هفت و نیم صبح به مجلس رفتم. به خاطر جنگ، بیشتر در دفترم ماندم. خبرهای جبهه میگفت که عراق در محور جاده امالقصر - فاو دست به حمله زده و دو سه کیلومتر پیش آمده، ولی شب دوباره آنها را عقب زدهایم. ظهر چند ملاقات انجام دادم. عصر در جلسه نمایندگان شرکت کردم و درباره جنگ مطالبی را برای نمایندگان گفتم.
شب درجلسه شورای مرکزی [جامعه] روحانیت مبارز شرکت نمودم. بیشتر صحبتها درباره بد اداره شدن جلسات روحانیت مبارز در دههفجر بود. آقای مهدوی کنی که از لندن پس از معالجه برگشته، به خاطر خستگی نیامده بود. میخواستم ایشان را ببینم.
آقای غیوری گزارشی از خدمات خیر خواهان در سیستان و بلوچستان داد و برای توسعه اقداماتشان و فعال شدن کارخانه نخ قالیبافی زابل و فعال تر شدن کارخانه بافت بلوچ کمک خواست. شام را مهمان آیتالله خامنهای بودیم و دیر وقت به خانه آمدم. به آقای [فضلالله] محلاتی گفتم که سری به جبههها بزند و همچنین در مورد مصدومان شیمیایی کنترلی بکنند.