خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1364/ کتاب «امید و دلواپسی»
یکشنبه 8 دی 1364 16 ربیع الثانی 1406 29 DECEMBER 1985 به مجلس رفتم. در جلسه علنی تا تنفس ماندم. پیشرفت خوبی نداشت. ظهر دکتر [عبدالله]جاسبی و مسئولان شرکت کفش ملی آمدند. برای حل مشکل شرکت با بانک کمک خواست. عصر [آقای راشد عبدالله النعیمی] وزیر خارجه امارات و هیأت همراه به ملاقات آمدند. درباره توسعه روابط و خطر [حزب]بعث عراق و لزوم عدم حمایت شورای همکاری خلیجفارس با عراق صحبت کردم. مسئولان [امور]پرورشی آموزش و پرورش آمدند. برای آنها صحبت کردم. تا ساعت هشت در دفترم کار کردم. دو سه مراجعه درباره سفر نخستوزیر به مشهد داشتم. قرار بود ایشان ناهار را در منزل امام جمعه باشند. آقای خامنهای و آقای [واعظ]طبسی این [کار] را تضعیف آقای طبسی میدانند. به نخستوزیر تذکر دادم. ایشان چون احساس کرد که وجه المصالحه اختلاف مشهد میشود، سفر را لغو کرد. شب به خانه آمدم. در شمال تهران، برف حسابی باریده و در جنوب باران. از آیتالله [موسوی]اردبیلی خواستم که نماز جمعه آینده را اقامه نمایند.