خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1363- کتاب به سوی سرنوشت
پنجشنبه 9 فروردین 1363
تا ساعت هفت و نیم صبح، در مجلس گزارشها را خواندم. سفر خبرنگاران خارجی به جزایر مجنون، آثار خوبی داشته است. سپس به طرف قم حرکت کردیم. ساعت نهونیم صبح، به منزل آقای منتظری رسیدیم. حدود دو ساعت با ایشان صحبت کردم. ایشان مطالبی درباره جنگ، سپاه، زندانیان، توزیع کالا، سوبسید، روستائیان، جهاد و ... داشتند و من از ایشان درباره موضعگیریهای انتقادیشان و پخش انتقاداتشان از رسانهها، انتقاد داشتم. فکر میکنم جلسه و مذاکراتِ مفید و سازندهای داشتیم.
سپس به منزل آیتالله [سیدشهابالدین مرعشی]نجفی رفتم. مطلب مهمی مطرح نشد. تشریفات بود. ایشان فقط خواستار گذشت از خطاهای روحانیون خطاکار در زمان شاه بودند؛ حالشان هم خوب نیست.
ظهر، به منزل آقای مشکینی رفتم. آقایان [محمد مهدی] ربانی [املشی] و [محمد] مؤمن هم آمدند. جلسه هیأت رئیسه مجلس خبرگان داشتیم. درباره زمان و مکان اجلاسیه دوم و ساختمان خبرگان، تصمیماتی اتخاذ شد. عصر، با آقای معادیخواه دبیر حزب [جمهوری اسلامی] قم مذاکره کردم. از ضعف امکانات و ضعف موقعیت حزب و خودش گله داشت. راجع به انتخابات قم و تأیید کاندیداهای جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم]، آقایان [احمد]آذری [قمی] و [عبدالکریم]شرعی مشورت کرد. گفتم هرچه حوزههای حزبی نظر دادند، عمل شود؛ چون بنا است حوزهها مستقل عمل کنند.
سپس به دیدن آیتالله گلپایگانی رفتم. حالشان خیلی خوب است؛ دست از انتقاد به شیوه کار حکومت برنداشتهاند. گفتم با اینکه آقای [لطف الله]صافی از طرف شما در شورای نگهبان است و معمولاً اعمال نظر به نام شرع و قانون اساسی میکند، دیگر جای گله برای شما نیست؛ گفتند که ایشان فقط ناظر هستند و دخالت نمیکنند. سپس به زیارت حرم حضرت معصومه رفتم و در صحن مطهر برای مردم و طلاب سخنرانی کردم.
بعد از نماز مغرب با آقایان سید هادی هاشمی و قاضیعسکر درباره بیت آیتالله منتظری و لزوم کنترل اخبار، صحبت کردم. آنها هم از مشکلات دبیرخانه شورای مرکزی ائمه جمعه و عدم اعتماد رئیس جمهور به آن و تداخل با کارهای آقای ابطحی کاشانی به عنوان نماینده امام در امور دفتر ائمه جمعه، مطالبی گفتند.
شب، با جامعه مدرسین جلسهای داشتیم. بیشتر درباره جنگ بحث شد؛ برای رفع ابهام توضیحاتی دادم. آنها خواستند که حزب جمهوری اسلامی از آقایان آذری [قمی] و شرعی، حمایت کند. گفتم به خود حزب قم مربوط است. مصاحبه تلویزیونی کردم و به تهران آمدم. ساعت یازده شب رسیدم. عفت و بچهها از رفسنجان برگشته بودند. دیر وقت، شام حاضری خوردم و خوابیدم.