خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1363 – کتاب به سوی سرنوشت

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1363 – کتاب به سوی سرنوشت

  • پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۶۳

 پنجشنبه 10 خرداد 1363

    آقای صیاد شیرازی آمد و از پیشرفت کار مقدمات عملیات برخلاف فرماندهان سپاه - که خیلی امیدوار نیستند - راضی است. اطلاع رسید، عراقیها مقارن ساعت 7/15 دقیقه بعداز ظهر پالایشگاه تبریز را بمباران کرده‏اند که منجر به شهادت چند تن شده است. در این حمله هوایی، یکی از هواپیماهای عراقی، هدف آتش پدافند قرار گرفته و سرنگون و خلبان آن کشته شده [است].

    تا ساعت هشت صبح، در دفترم کار کردم. اولین جلسه علنی مجلس دوره دوم بعد از انتخابات هیأت رئیسه موقت، تشکیل شد. پیش از رسمیت یافتن جلسه درباره احتمال تقلب در انتخابات نایب رئیس‏ها و کارپردازان، و ضرورت دقت در هنگام اخذ رأی صحبت کردم. دستور جلسه علنی مجلس، گزارش شعبه‏ها درباره اعتبارنامه‏ها بود. 74 اعتبارنامه تصویب شده، مطرح گردید؛ 71 فقره تصویب و 3 فقره، از جمله پرونده آقای هادی غفاری [نماینده تهران] مورد اعتراض قرار گرفت. چون پرونده‏های دیگران [به مجلس] نرسیده، بنابراین نه شعبه‏ها کاری دارند و نه می‏شود جلسه علنی داشت؛ پس به ناچار ده روز مجلس را تعطیل کردیم تا پرونده‏ها از وزارت کشور و شورای نگهبان به مجلس بیاید.

    ظهر، در دفترم چند ملاقات داشتم. آقای [ابولقاسم] خزعلی آمد و بیشتر درباره عدم توجه صداوسیما به تذکرات ایشان و [لزوم] عدم افراط در شب سالگرد [درگذشت] دکتر [علی] شریعتی صحبت داشت. عقد ازدواج یکی از پاسدارانم را بستم و به او هدیه‏ای دادم.

    آقای نیکنام از ستاد [برگزاری] نماز جمعه [تهران] آمد؛ گزارش داد و اصرار داشت که در روزهای مهم، یا من خودم برای اقامه نماز جمعه بروم و یا آقای خامنه‏ای برود و [در خطبه‏های نماز جمعه] بیشتر برای تشویق [رعایت] حجاب [اسلامی] صحبت کنیم.

    عصر، دو نفر از پرسنل صنایع هواپیماسازی آمدند؛ برای ساختن هواپیماهای بدون خلبان مطالبی ارائه داشتند. در این مورد به دفتر مشاورت [امام در ارتش] گفتم کار را دنبال کنند.

    [جمعی از اعضای] پرسنل توپخانه و پدافند [هوایی سپاه پاسداران] آمدند. برای آنها صحبت کردم. جمعی از [اهالی] همدان آمدند؛ امام جمعه جدید [برای همدان] می‏خواستند. آقای ترابی [از دفتر مشاورت امام در ارتش] آمد و گزارشی از وضعیت نیروی دریائی و کشتی‏های نفتکش حادثه دیده در خلیج فارس داد.

    آقایان بهزاد نبوی و [مصطفی] هاشمی[طبا] وزرای صنایع سنگین و صنایع آمدند. از نیاز صنایع به ارز زیاد و کمبود ارز می‏گفتند و پیشنهاد فعال شدن وزارت نفت در فروش بیشتر یا تهاتر داشتند. من هم پیشنهاد اجازه ورود ارزهای خارجی با آزاد کردن ورود اجناس مورد احتیاج توسط بخش خصوصی را دادم.

    آقای شیخ مهدی شمس‏الدین از [علمای جنوب] لبنان آمد و از سخت‏گیری‏های وزارت امور خارجه گله داشت و درباره سیاست لبنان و برخورد با نیروهای دیگر مشورت کرد. شب، کارهای دفتر را انجام دادم و به خانه آمدم.

 

 پنجشنبه 10 خرداد 1363

    آقای صیاد شیرازی آمد و از پیشرفت کار مقدمات عملیات برخلاف فرماندهان سپاه - که خیلی امیدوار نیستند - راضی است. اطلاع رسید، عراقیها مقارن ساعت 7/15 دقیقه بعداز ظهر پالایشگاه تبریز را بمباران کرده‏اند که منجر به شهادت چند تن شده است. در این حمله هوایی، یکی از هواپیماهای عراقی، هدف آتش پدافند قرار گرفته و سرنگون و خلبان آن کشته شده [است].

    تا ساعت هشت صبح، در دفترم کار کردم. اولین جلسه علنی مجلس دوره دوم بعد از انتخابات هیأت رئیسه موقت، تشکیل شد. پیش از رسمیت یافتن جلسه درباره احتمال تقلب در انتخابات نایب رئیس‏ها و کارپردازان، و ضرورت دقت در هنگام اخذ رأی صحبت کردم. دستور جلسه علنی مجلس، گزارش شعبه‏ها درباره اعتبارنامه‏ها بود. 74 اعتبارنامه تصویب شده، مطرح گردید؛ 71 فقره تصویب و 3 فقره، از جمله پرونده آقای هادی غفاری [نماینده تهران] مورد اعتراض قرار گرفت. چون پرونده‏های دیگران [به مجلس] نرسیده، بنابراین نه شعبه‏ها کاری دارند و نه می‏شود جلسه علنی داشت؛ پس به ناچار ده روز مجلس را تعطیل کردیم تا پرونده‏ها از وزارت کشور و شورای نگهبان به مجلس بیاید.

    ظهر، در دفترم چند ملاقات داشتم. آقای [ابولقاسم] خزعلی آمد و بیشتر درباره عدم توجه صداوسیما به تذکرات ایشان و [لزوم] عدم افراط در شب سالگرد [درگذشت] دکتر [علی] شریعتی صحبت داشت. عقد ازدواج یکی از پاسدارانم را بستم و به او هدیه‏ای دادم.

    آقای نیکنام از ستاد [برگزاری] نماز جمعه [تهران] آمد؛ گزارش داد و اصرار داشت که در روزهای مهم، یا من خودم برای اقامه نماز جمعه بروم و یا آقای خامنه‏ای برود و [در خطبه‏های نماز جمعه] بیشتر برای تشویق [رعایت] حجاب [اسلامی] صحبت کنیم.

    عصر، دو نفر از پرسنل صنایع هواپیماسازی آمدند؛ برای ساختن هواپیماهای بدون خلبان مطالبی ارائه داشتند. در این مورد به دفتر مشاورت [امام در ارتش] گفتم کار را دنبال کنند.

    [جمعی از اعضای] پرسنل توپخانه و پدافند [هوایی سپاه پاسداران] آمدند. برای آنها صحبت کردم. جمعی از [اهالی] همدان آمدند؛ امام جمعه جدید [برای همدان] می‏خواستند. آقای ترابی [از دفتر مشاورت امام در ارتش] آمد و گزارشی از وضعیت نیروی دریائی و کشتی‏های نفتکش حادثه دیده در خلیج فارس داد.

    آقایان بهزاد نبوی و [مصطفی] هاشمی[طبا] وزرای صنایع سنگین و صنایع آمدند. از نیاز صنایع به ارز زیاد و کمبود ارز می‏گفتند و پیشنهاد فعال شدن وزارت نفت در فروش بیشتر یا تهاتر داشتند. من هم پیشنهاد اجازه ورود ارزهای خارجی با آزاد کردن ورود اجناس مورد احتیاج توسط بخش خصوصی را دادم.

    آقای شیخ مهدی شمس‏الدین از [علمای جنوب] لبنان آمد و از سخت‏گیری‏های وزارت امور خارجه گله داشت و درباره سیاست لبنان و برخورد با نیروهای دیگر مشورت کرد. شب، کارهای دفتر را انجام دادم و به خانه آمدم.