یکشنبه 23 اردیبهشت 1363
تا ساعت ده صبح در منزل ماندم. قرار بود آقای خامنهای، بعد از زیارت امام به منزل ما بیاید، ولی دیر شد و [ قرارمان را ] فسخ کردیم و من به مجلس رفتم. جمعی از خانوادههای شهدا آمده بودند؛ برای آنها درباره عظمت شهادت و شهید صحبت کردم. کشاورزان نمونه و وزیران جهاد سازندگی و کشاورزی آمدند؛ اظهاراتی کردند و من هم برای آنها صحبت کردم. دو نفر از نمایندگان شیخ سعید شعبان - از طرابلس لبنان - که در کنگره ائمه جمعه و جماعات شرکت کردهاند، آمدند و از سیاست کلی ما درباره لبنان جویا شدند. از سوریه نگران بودند. گفتم، باید مواظب باشند تا درگیری پیش نیاید.
عصر، دکتر[عبدالله]جاسبی آمد و راجع به دانشگاه آزاد اسلامی، هفته کمک [به دانشگاه]، معافیت [تحصیلی] دانشجوها از سربازی و نیازهای حزب [جمهوری اسلامی] صحبت کرد. عصر، همچنین در جلسه شورای مرکزی حزب شرکت کردم. بحثها درباره انتخابات، تبلیغات، دبیر حزب [جمهوری اسلامی] یزد، کمبود پول و درخواست کمک بود. قرار شد هر عضوی از شورا، فعلاً پنجاه هزار تومان بپردازد.
اول شب، جلسهای با حضور فرماندهان سپاه و وزیر امور خارجه در دفتر آقای خامنهای داشتیم. فرمانده نیروی هوائی اطلاع داد که یک کشتی کویتی [به نام "بحره" ]در خلیج فارس، منفجر شده است.