خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1363/ کتاب «به سوی سرنوشت»

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1363/ کتاب «به سوی سرنوشت»

  • یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۶۳

 یکشنبه 26 اسفند 1363

    قرارگاه خاتم‏الانبیاء اطلاع داد که در قسمت شمال پل علف چرده، نیروهای قرارگاه نجف، عقب‏نشینی کرده‏اند. لشکر امام حسین(ع) بی‏اجازه و بدون خبر، عقب‏نشینی کرده و تیپ‏الغدیر را که از یزد هستند، تنها گذاشته[اند] و در نتیجه تیپ الغدیر قبل از عقب‏نشینی تلفات داده و فشار روی [تیپ] کربلا، خیلی شدید است.

    نیروهائی که به پشت دجله، به طرف غرب رفته بودند، با شهادت آقای [مهدی] باکری، فرمانده لشکر [31 عاشورا] که از سرداران رشید سپاه بود، به شرق عقب نشسته‏اند و زمزمه عقب‏نشینی کامل را مطرح کردند. با آقای [محسن] رضائی صحبت کردم. گفت خودش با عقب‏نشینی موافق نیست، ولی دیگران اصرار دارند.

    خبر زدن یک موشک دیگر به مرکز بغداد رسید. هدف کاخ صدام بوده است که بعداً معلوم شد موشک به ساختمانی نزدیک کاخ صدام، در کواده شرقی اصابت کرده است. عراق، اخبار حمله موشکی [به بغداد] را سانسور می‏کند و به عنوان انفجار [توسط] عوامل داخلی مخالف دولت، معرفی می‏کند. رسانه‏های جهانی برای کاستن از تزلزل موقعیت صدام با او همراهی می‏کنند و معمولاً بمب‏اندازی‏های کم اهمیت عراق به ایران را، بزرگ جلوه می‏دهند.

    در جلسه مجلس [شورای اسلامی] به نمایندگان خبر موشک و مشکلات جبهه را گفتم و بعد به دفترم آمدم. دائماً با جبهه تماس داشتم؛ به خاطر مشکلات بحث بودجه، باید در تهران باشیم. اضطراب شدیدی حاکم است. از آقای روحانی خواستم که به تهران بیاید و واقعیات جنگ را بگوید تا تصمیم بگیریم.

    آقایان خامنه‏ای، احمد آقا، [میرحسین] موسوی و [موسوی] اردبیلی هم آمدند. قبل از اینکه به مشورت برسیم، آقای [محسن] رضائی خبر داد که تصمیم به عقب‏نشینی گرفته‏اند. مشورت منتفی شد، ولی در [مورد] کیفیت برخورد و جبران ضعف و نحوه تبلیغات بحث شد. دستاوردهای عملیات بدر و اعلان عقب‏نشینی به مواضع مستحکم جدید تصرف شده در آبهای هور، اعلام شد و درباره شلیک موشک‏های دیگری به بغداد تصمیم گیری شد.

    با آقایان ولایتی و رفیق‏دوست [که برای خرید موشک به لیبی رفته‏اند]، تماس گرفتم؛ از توفیق در خرید موشک بیشتر خبر دادند.

    درباره اصل [ادامه] جنگ هم صحبت کردیم. قرار شد بعداً ارزیابی نتایج کامل عملیات [بدر] و کسب نظر امام [درباره اصل ادامه جنگ]، بحث شود.

    شب را در دفترم ماندم و چندبار با جبهه تماس داشتم. نگران بودم که عقب‏نشینی بدون نظم و با عجله برای نیروها مشکلاتی داشته باشد. قرارگاه، اطمینان داد که [عقب نشینی] با نظم و تحت کنترل انجام می‏گیرد. شب، دیر وقت خوابیدم.