شنبه 18 اسفند 1363
به مجلس اطلاع دادم که دیر میرسم و آقای یزدی [نایب رئیس مجلس]، جلسه را شروع نمایند. برای مذاکره در مورد موشک زدن به بغداد، به زیارت امام رفتم. امام میگویند، ممکن است با زدن بغداد، آنها روی تهران شرارت کنند و قدرتهای بزرگ هم دستشان را باز گذارند و کمکشان کنند و زدن تهران [توسط عراق]، برای ما مشکل درست میکند. قبول کردند که به جاهای دیگر عراق، موشک بزنیم تا آنها بفهمند که موشک داریم و بغداد هم در خطر است.
ساعت نه [صبح]، به مجلس رسیدم. معلوم شد که جمعی از نمایندگان خوزستان، قبل از شروع جلسه [علنی مجلس] شلوغ کردهاند؛ درباره جنگ، احساساتی شدهاند، و بیش از صد نفر [از نمایندگان] درخواست جلسه سّری کردهاند. از عدم اقدام ما برای مقابله به مثل در زدن شهرهای عراق عصبانی هستند. بعد از تنفس و پیش از شروع جلسه، صحبت کوتاهی کردم و گفتم در اینگونه مسائل، باید صبر و متانت داشت و با احساسات نمیشود برخورد کرد و گفتم که امام اجازه زدن بغداد را نمیدهند؛ آرامش [در بین نمایندگان] برقرار شد.
عراق امروز پیرانشهر، مسجد سلیمان و آبادان را زده است و تعداد زیادی مجروح و شهید به جا گذاشته است؛ ما هم خانقین غربی و علیشرقی را به اضافه بصره زدهایم. با اجازه امام، تصمیم گرفتیم با توپخانه همه شهرهای مرزی را که در تیررس هستند، بزنیم.
آقای دستغیب به ملاقات آمد. از آقای حائری شیرازی گله داشت و از امام برای اداره حوزه علمیه شیراز، کمک مالی میخواست.
عصر هم، جلسه [علنی] مجلس [شورای اسلامی] داشتیم. شب، در مجلس ماندم. مسئول موشک، تلفن کرد. درباره انتخاب شهر هدف، مذاکره کردیم. [آنها شهرهای] کرکوک و الاماره را انتخاب کردهاند. گفتند: "آمادگی برای حمله خوب است." امروز، یک هواپیما در داخل خاک ایران، سقوط کرده است.