جمعه 10 اسفند 1363
تا ساعت دهونیم صبح، در منزل مطالعه میکردم. گزارشها را آوردند. برای اقامه نماز جمعه، به دانشگاه تهران رفتم.
عصر، بخشی از فیلمی را تماشا کردم. از بستگان [به منزل] آمدند. سرشب، آقای عسکراولادی آمد و راجع به وضع جدید حزب [جمهوری اسلامی] صحبت کرد؛ بیشتر برای اینکه، من را تشویق به ادامه کار حزب نماید. خبر تشکیل گروهی مرکب از خودشان و جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] برای تأسیس یک روزنامه را داد که ارگان جریان فکریشان باشد.