خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1363/ کتاب «به سوی سرنوشت»
پنجشنبه 2 اسفند 1363
بعد از نماز و کمی ورزش و صبحانه و دیدن گزارشها، به جلسه علنی رفتم. بحث در کلیات بودجه بود. بعد از تنفس، به دفترم آمدم.
ظهر، آقای [حسن] جعفری، نماینده شهر بابک آمد. از مخالفتهای حزب [جمهوری اسلامی] و طرفداران امام جمعه مرحوم شهر با ایشان، گله داشت. آقایان [اسدالله] بادامچیان و [محمدرضا] باهنر آمدند و با بودجه دولت مخالفت داشتند. خواهان تشکیل جلسات سرّی مجلس، برای گفتن نظراتشان شدند.
عصر، آقای علامه سیدفضلالله از علمای لبنان آمد و اوضاع لبنان را گفت. تشکیل حکومت اسلامی در لبنان را در این نزدیکیها بعید میداند، ولی به قدرت رسیدن مسلمانان را [در لبنان] بعید نمیداند.
آقای چهپور [مدیر عامل شرکت اتوبوسرانی] آمد. گزارشی از شرکت واحد داد و بودجه بیشتر میخواست. اتحادیه حلوا سازان اهل جاسب، همراه با آقای جاسبی آمدند. پول برای کمک به جبههها و دانشگاه آزاد اسلامی آوردند و برای گرفتن اجازه ورود کنجد برای حلوا سازی کمک خواستند.
تا ساعت 8 در دفترم کار کردم به خانه آمدم. با [آقای محمد نبی حبیبی] شهردار تهران، تلفنی درباره مترو صحبت کردم که احساس پشتگرمی کند.