پنجشنبه 8 آذر 1363
تا ساعت هشت، در دفترم کار کردم. آقای [جواد] اژهای آمد و رونوشت نامهای را که به امضای پنج نفر: آقایان مهندس [میرحسین] موسوی، [مسیح] مهاجری، [جواد] اژهای، [سید محمدرضا] بهشتی و [ابوالقاسم] سرحدیزاده به آیتالله خامنهای نوشتهاند - و به خط غالب در حزب انتقاد کردهاند - آورد. وقت جلسه علنی صرف شور دوم مالیات فروش خودروهای دست دوم شد. مراجعات زیادی از طرف نمایندگان درباره مسائل جاری سپاه داشتم.
ظهر، آقای عبدالله نوری آمد و راجع به مسائل جاری و تلاش برای طرد انقلابیها و محاصره آیتالله منتظری و... اظهار نگرانی نمود. نماینده گچساران آمد. خواستار سفر من به کهکیلویه و کمک به نیازمندیهای منطقه بود و کسی را نیز همراه آورد که برای حل مشکل عدهای که در زمین وقفی شهرری، خانه ساختهاند و دچار مشکل شدهاند، کمک میخواست.
عصر، برای مسئولان آموزش استانهای حزب [جمهوری اسلامی] صحبت کردم و روی اتحاد و احتراز از باندبازی و یک بعدی کردن حزب [جمهوری اسلامی] و تأکید بر موضع حمایت از محرومان حزب صحبت کردم. فرماندهان سپاه و نمایندگان امام در سپاه آمدند. مفصل برای آنها درباره نقش نیروهای مسلح و برخورد دشمنان و احتراز از دو دستگی صحبت کردم. آقای [شیخ حسن] صانعی [از دفتر امام] تلفن کرد و گفت امام دستور دادهاند، سران قوه درباره وضع دانشگاهها، فوراً تصمیمگیری نمایند. گفتم ما تصمیم گرفتهایم و خدمت امام هم گفتهایم. رئیس جمهور و نخست وزیر هم تلفن کردند و در همین باره صحبت کردیم. در این مورد مشکلی داریم.