جمعه 27 مهر 1363
تا ساعت دهونیم صبح در منزل مطالعه میکردم. آقای تیموری، برای تعویض قفسه کتابخانهام آمد. قفسهها را خالی کردیم. برای اقامه نماز جمعه به دانشگاه [تهران] رفتم. باران هم میبارید. در خطبه دوم، درباره موفقیت نیروهایمان در جنگ و انتقاد از ترکیه و عراق درخصوص دخالت مسلحانه ترکیه از شمال عراق علیه کردهای مخالف صدام، صحبت کردم. عصر، وقتم صرف تنظیم کتابخانه شد؛ خیلی خسته شدم و با خستگی خوابیدم.
امروز، چهار پاتک عراق را در جبهه میمک، سرکوب کردهایم و مقداری اسیر گرفتهایم. شب، گزارشها را از تلویزیون دیدم و با آقای [محسن]رضائی صحبت کردم؛ راضی است. آقای سرهنگ [مصطفی] ترابی [از دفتر مشاورت امام در ارتش]، اطلاع داد که به یک کشتی در آبهای [حریم دریایی] قطر، موشک خورده است. عراق، دیروز یک کشتی نفتکش ما را زده است.