خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1363/ کتاب «به سوی سرنوشت»
پنجشنبه 12 مهر 1363
تمام روز در منزل بودم. صبح آقای ناصر کمرهای آمد؛ اطلاع داد که پدرش آیتالله حاج میرزا خلیل، در بستر مرگ است و برای گرفتن [مجوز] محل دفن در مسجد بالاسر حضرت معصومه(س)، از امام استمداد داشت. به احمد آقا گفتم که پیامش را به امام برساند.
بیشتر وقتم به مطالعه گذشت. عصر، حاج احمد آقا آمد و راجع به جنگ و حدود اختیارات نماینده امام در سپاه مذاکره شد. نادر عراقی هم آمد؛ کمی سرخورده است. مقداری مذاکره کردیم.
عصر و شب هم به مطالعه گذشت. گزارشها را آوردند، مطلب مهمی نداشت. نامهای که در جواب [یاسر]عرفات رئیس [جنبش]الفتح نوشته بودم، آوردند اصلاح کردم. عرفات در نامهای، پیشنهاد صلح با عراق داده است: براساس تشکیل محکمه برای محاکمه متجاوز و تشکیل صندوقی برای پرداخت خسارتها و تشکیل ارتشی از کشورهای اسلامی برای حائل شدن میان ما و عراق. آقای رئیس جمهور، تلفنی گفتند، اعلان نیازها برای عملیات از طرف سپاه، آنقدر زیاد است که قسمتی قابل تأمین نیست و احتمال دارد، بهانه باشد.