پنجشنبه 11 مرداد 1363
صبح زود به مجلس رفتم. گزارشها را خواندم. هواپیماربایان خواسته خود را اعلام کردهاند: »آزادی زندانیان مربوط به حمله به خانه بختیار در فرانسه« و مهلت کمی دادهاند. [آقای هانس دیتریش] گنشر وزیر خارجه آلمان، از من خواسته است که برای نجات گروگانها و تمدید مهلت تلاش کنیم.
در جلسه علنی مجلس، چند لایحه و طرح داشتیم. قرار بود تقاضای رأی اعتماد به دولت مطرح شود. اشکال قانونی پیش آمد. رفع اشکال با یک طرح سه فوریتی انجام شد: »اجازه اجرای قانونی قبل از گذشت 15 روز«.
ظهر، آقای صیاد [شیرازی] آمد. از ایشان در مورد اقدام به عملیات در صورت ارجاع فرماندهی عملیات به او و حدود امکانات برای پیروزی، توضیحاتی خواستم.
عصر، مدیران و رؤسای آموزش و پرورش که در تهران سمینار دارند، آمدند. برای آنها سخنرانی کردم؛ روی تربیت تکنسین در دورههای کوتاه مدت تکیه کردم. آقای [محمد ]عبائی [خراسانی] و آقای [محمد] جعفری آمدند. از اظهارات آقای [احمد]آذری قمی در مجلس، علیه دفتر تبلیغات [اسلامی قم] گله داشتند و خواهان اجازه دفاع بودند. معاونان پارلمانی وزرا آمدند. نیازهایشان را گفتند و من هم صحبت کردم. آقای دعائی از حزب[جمهوری اسلامی] یزد آمد و از مخالفتهای آقای [محمد علی] صدوقی با حزب و اینکه آقای [شیخ فضلالله]محلاتی مانع دبیری آقای ناصری میشود، گله داشت.
آقایان [محسن] رفیقدوست و ابوخالد - فرستاده عرفات - آمدند. [آقای ابوخالد] اطلاعاتی از داخل کمیته صلح اسلامی در جده و مواضع هریک از آنها و تصمیمات کمیته داد. از سیاستمداری [یاسر] عرفات [رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین - ساف -] گفت. از من خواست که نامهای به عرفات بنویسم و او را به اتخاذ مواضع صحیح تشویق کنم و راه را برای آمدن عرفات به ایران، درست کنم. عصر خبر رسید، هواپیمارباها، هواپیما را منفجر کردهاند. ناراحت شدم. از ظهر کمی تب داشتم؛ با مسکّن به کارها ادامه دادم. شب، با خستگی و تب به خانه آمدم.