خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه /آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1363/ کتاب «به سوی سرنوشت»

خاطرات روزانه /آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1363/ کتاب «به سوی سرنوشت»

  • پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۶۳

 پنجشنبه 11 مرداد 1363

    صبح زود به مجلس رفتم. گزارشها را خواندم. هواپیماربایان خواسته خود را اعلام کرده‏اند: »آزادی زندانیان مربوط به حمله به خانه بختیار در فرانسه« و مهلت کمی داده‏اند. [آقای هانس دیتریش] گنشر وزیر خارجه آلمان، از من خواسته است که برای نجات گروگانها و تمدید مهلت تلاش کنیم.

    در جلسه علنی مجلس، چند لایحه و طرح داشتیم. قرار بود تقاضای رأی اعتماد به دولت مطرح شود. اشکال قانونی پیش آمد. رفع اشکال با یک طرح سه فوریتی انجام شد: »اجازه اجرای قانونی قبل از گذشت 15 روز«.

    ظهر، آقای صیاد [شیرازی] آمد. از ایشان در مورد اقدام به عملیات در صورت ارجاع فرماندهی عملیات به او و حدود امکانات برای پیروزی، توضیحاتی خواستم.

    عصر، مدیران و رؤسای آموزش و پرورش که در تهران سمینار دارند، آمدند. برای آنها سخنرانی کردم؛ روی تربیت تکنسین در دوره‏های کوتاه مدت تکیه کردم. آقای [محمد ]عبائی [خراسانی] و آقای [محمد] جعفری آمدند. از اظهارات آقای [احمد]آذری قمی در مجلس، علیه دفتر تبلیغات [اسلامی قم] گله داشتند و خواهان اجازه دفاع بودند. معاونان پارلمانی وزرا آمدند. نیازهایشان را گفتند و من هم صحبت کردم. آقای دعائی از حزب[جمهوری اسلامی] یزد آمد و از مخالفتهای آقای [محمد علی] صدوقی با حزب و اینکه آقای [شیخ فضل‏الله]محلاتی مانع دبیری آقای ناصری می‏شود، گله داشت.

    آقایان [محسن] رفیق‏دوست و ابوخالد - فرستاده عرفات - آمدند. [آقای ابوخالد] اطلاعاتی از داخل کمیته صلح اسلامی در جده و مواضع هریک از آنها و تصمیمات کمیته داد. از سیاستمداری [یاسر] عرفات [رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین - ساف -] گفت. از من خواست که نامه‏ای به عرفات بنویسم و او را به اتخاذ مواضع صحیح تشویق کنم و راه را برای آمدن عرفات به ایران، درست کنم. عصر خبر رسید، هواپیمارباها، هواپیما را منفجر کرده‏اند. ناراحت شدم. از ظهر کمی تب داشتم؛ با مسکّن به کارها ادامه دادم. شب، با خستگی و تب به خانه آمدم.