صبح زود برای شرکت در سمینار شوراهای ائمه جمعه استانها عازم قم شدیم. ساعت هشت و نیم به قم رسیدیم. اول به منزل آیتالله منتظری رفتم و مقداری صحبت کردم و همراه ایشان در جلسه شرکت کردم. من مفصلاً صحبت نمودم و نظراتی برای کیفیت برخورد ائمه جمعه با انتخابات مطرح کردم؛ مورد توجه قرار گرفت. رأیگیری شد و تصویب گردید. سمینار را از مشکلاتی که برای صدور قطعنامه و تصمیمگیری داشت، نجات دادم.
دوباره به منزل آقای منتظری رفتم. مذاکرات مفصلی داشتیم. ایشان از اینکه بیت و اطرافیانش مورد انتقاد و سوءظن قرار گرفتهاند، ناراحت است. مطالبی هم از نظرات جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] راجع به دولت و من و آقای خامنهای نقل کردند و راهنمایی نمودند. از فشاری که سپاه علیه روحانیون بیدار وارد کرده انتقاد نمودند. از مخالفت سپاه با بیت خودشان، ناراحت بودند. پیامهایی توسط من، برای امام و رئیس جمهوری در مورد بیت خودشان دادند. ناهار مهمان ایشان بودم. کمی استراحت کردم. مصاحبهای با تلویزیون نمودم. به حرم حضرت معصومه(س) رفتم و سپس به تهران حرکت کردم.
به جلسه هیأت رئیسه [مجلس] با تأخیر رسیدم. تصمیماتی درباره تجدید انتخابات برای شرکت در بینالمجالس و هم برای تحویل گرفتن محل بیمارستان بیمههای اجتماعی - کنار مجلس قدیم - گرفتیم. اول شب، خبر رسید که عراق به بهانه تلافی انفجارهای کویت به شهرهای اندیمشک، دزفول، بهبهان و رامهرمز موشک زده و نهاوند را بمباران کرده است. بمبگذاری کویت هیچ ربطی به ایران ندارد و عراق موذیانه ایران را متهم میکند و خودش را مدافع اعراب معرفی مینماید. به همین جهت، شب به خانه نرفتم و در دفترم ماندم. با آقای خامنهای برای تلافی حمله و انتقام صحبت کردم. ایشان تازه از سفر برگشته بودند. خودم با سرهنگ صیاد [شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش] صحبت کردم.