اغلب روز در خانه بودم. مطالعه میکردم و مینوشتم. صبح، خانم احمدآقا تلفن کرد و در مورد مشکلات خانوادگی یکی از مسئولان نهادهای انقلابی استمداد کرد. ساعت یازده خدمت امام رسیدم. راجع به جنگ و مسائل دیگر مذاکره و مشورت کردم. موافقت کردند که به خاطر ترساندن غرب از ماجراجویی در خلیج فارس و به خاطر داشتن امکانات در صورت درگیر شدن در تنگه هرمز و بسته شدن راههای ورود و خروج نیازمندیها اقدام به ایجاد روابط خوب با شوروی کنیم. در ارتباط با مدرسه حقاّنی قم که متولی آن میخواهد از دست مدیران مدرسه بگیرد به خواست آقای جنتی، از ایشان خواستم که متولی را نصیحت کنند. در مورد آقای ربانی [املشی] و نماز جمعه هم صحبت شد.
عصر آقای [محمد حسن]رحیمیان و آقای مهری از قم آمدند و راجع به کار کلید قرآن با من مشورت کردند. سپس به مسجدالمهدی برای شرکت در مجلس فاتحه خواهرزادهام شهید »کاظم داودی نژاد« رفتم. آقای [علی اصغر]باغانی [نماینده سبزوار] سخنرانی میکردند.
به مجلس رفتم، کارهای اداری را انجام دادم. آقای سرهنگ صیاد شیرازی آمد. راجع به اختلافی که با سپاه بر سر ادامه عملیات والفجر چهار دارند، گفت؛ قرار شد رسیدگی کنم. شب، جلسه شورای عالی دفاع داشتیم و در همین باره بحث شد. نظر ارتش تأیید گردید. درباره حدود صلاحیت کمیسیون خرید اسلحه و حفاظت اطلاعات ارتش و مشکلات انرژی هستهای صحبت شد. بعد از جلسه مصاحبه کردم. سپس جلسهای با فرمانده نیروی زمینی برای عملیات آینده داشتیم. بحث و توافق شد. مشکل فرماندهی مشترک دو نیرو در یک قرارگاه به نحوی، موقتاً رفع گردید؛ اما این مشکل همچنان مزاحم کار است. دیر وقت به مجلس رفتم و خوابیدم.