در خانه ماندم. بحث ولایت فقیه را از کتاب »عوائد نراقی« مطالعه کردم. مقداری هم گزارشها را خواندم. با [میرحسین موسوی] نخست وزیر درباره رسیدگی به مقررات و وضع اتاق بازرگانی، تلفنی صحبت کردم. آقای امامی کاشانی گفت، در حساب اتاق بازرگانی پول زیادی خوابیده است. با اجازه امام، میخواهند برای ساختمان بنای جدید متعلق به مدرسه [عالی] شهید مطهری بدهند؛ این پولها را از حق عضویت بازرگانان بدست میآورند، یا عناوین دیگر. چند نشای نعناء از باغچه به گلدان منتقل کردم که بشود در داخل ساختمان، استفاده کرد. ظهر آقای حسین سالاری، مدیر عامل شرکت کشتیرانی مشترک وزارت نفت و دادستانی انقلاب، تلفنی از کم کاری و کارشکنی و بوروکراسی حاکم بر شرکت نفت - که باعث خوابیدن هشت کشتی به خاطر نرسیدن قطعات یدکی شده - شکایت کرد. شب، بچهها به منزل عمویشان رفتند. تنها بودم. امیر عراقی [فرزند شهید مهدی عراقی] آمد. مقداری انتقاد تحویل داد؛ از بنیاد مستضعفان و جاهای دیگر. آقای [ابوالفضل]توکلی [بینا] سرپرست سازمان حج آمد و گزارشی از وضع سفر حج داد. از تبلیغات - که به عهده وزارت ارشاد [اسلامی] و آقای [محمد]موسوی خوئینیها [نماینده امام خمینی و سرپرست حجاج ایرانی] است - ناراضی است. حالم امروز خوب نبود؛ کمی تب داشتم؛ پرهیز هم نکردم.