جمعه 31 تیر 1362
صبح زود، از وضع جبهه استفسار کردم. معلوم شد، تغییر مهمی پیش نیامده است. دوسه ارتفاع دیگر را هم گرفتهایم. رئیس جمهور از آقای سرهنگ صیاد [شیرازی] نقل میکردند که حدود سه هزار نفر از عراقیها کشته شدهاند و وضع ما خوب است. به خاطر اشکالات میدان، اسیر کم گرفته میشود. احمدآقا آمد و جریان ناراحتی امام از عزل [اخوی]محمد را گفت و اضافه کرد: امام معتقدند، قانون اساسی، معنایش این نیست که سه قوه در اداره صداوسیما شرکت کنند و تأکید داشت که من هم به آقایان [سیدرضا]زوارهای و [حسن]روحانی [نمایندگان مجلس در شورای سرپرستی صداوسیما] بگویم، استعفا دهند. گفتم مناسب نیست که من دخالت کنم. درباره جبهه و مواضع کشورهای [حوزه] خلیج فارس هم صحبت شد.
نماز جمعه را به آقای [محمد]امامی کاشانی محول کردم. آقای [محمدحسن]زورق معاون سیاسی صداوسیما [و نماینده قوه مجریه در شورای سرپرستی] آمد و از نفوذ و ایذاء [سازمان] مجاهدین انقلاب اسلامی، گروه آقای راستی [کاشانی] گله داشت و معتقد بود، آنها زمینه عزل را فراهم آوردهاند. عصر آقای رئیس جمهور، اطلاع دادند که در حاج عمران پیشرفت کردهایم. شب اطلاع دادند که پادگان حاج عمران را تصرف و تنگه دربند را گرفتهایم. پیامی از رئیس جمهور کره جنوبی مبنی برآمادگی فروش اسلحههای ساخت کره و تحویل قطعات آمریکایی رسید. دکتر روحانی آمد و شرح مبسوطی از ریشه اختلافاتشان با اخوی محمد و تاریخچه جریان را تا امروز گفت. از دستور امام، مبنی براستعفای دو نماینده مجلس از شورای سرپرستی صداوسیما، اطلاع داشت.