خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362 – کتاب آرامش و چالش

    نماز جمعه را به آقای امامی کاشانی، محول کردم. همراه با اعضای خانواده و پاسداران به سد لتیان رفتم؛ رفتن از راه لشکرک و برگشتن از راه آبعلی. در دریاچه، پشت سد، پیش رفتگی به شکل شبه جزیره وجود داشته، که در زمان شاه، ساختمان خوبی ساخته‏اند و پس از انقلاب تا این اواخر، متروک بوده و فقط سرایدار و دو باغبان، آنجا را محافظت می‏کرده‏اند و گاهی هم سپاه برای آموزش از آن استفاده کرده است. اخیراً نخست وزیری تحویل گرفته و برای پذیرایی آماده نموده است؛ نسبتاً خوب نگهداری شده. تا عصر آنجا ماندیم. آقا جلال، کبابی درست کرد؛ بد نبود. چند خانواده از معاونان نخست وزیری هم آمده بودند. عصر از تاسیسات سد لتیان، بازدید به عمل آوردم. اولین بار است که از تاسیسات سدی دیدن می‏کنم؛ برایم جالب بود. مهندسان، از وضع کلی سد و توربین و دریچه‏ها و کیفیت کار، توضیحات مفیدی دادند. شب به خانه برگشتیم. راه خیلی شلوغ بود. بچه‏ها، مهمان بودند و من و فاطی در خانه ماندیم. سعید از عروسی دختر آقای مروت صاحبخانه‏شان، برای ما شام آورد. اخبار را گرفتم؛ تازه‏ای مهم نداشت. امروز در لتیان و شب در خانه مروری بر نوشته‏های مقاله هفتم تیر [روایت هجران] کردم؛ که برای چاپ بدهم. بیش از حد یک مقاله شده. برگی از تاریخ انقلاب است.