خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1362/ کتاب «آرامش و چالش»
اشتباهاتی که هاشمی به ناطق نوری یادآوری کرد *** آغاز تبلیغات عملیات والفجر۲ از نماز جمعه
تمام روز در خانه بودم. [آیتالله]آقای خامنهای نمازجمعه را خواندند. صبح، احمد آقا آمد و راجع به [ترمیم] هیأت دولت، جنگ و گرانی صحبت کردیم و گفت به امام پیشنهاد شده که برای جلوگیری از نفوذ انجمنیها و تودهایها نمایندهای در آموزش وپرورش بگذارند؛ گفتم نفوذ آنها قابل توجه نیست که نیاز به چنین کاری باشد. گفت امام مایلند به نحوی، رنجیدگی آقای [فضل الله]محلاتی را جبران کنند. آقای [فضل الله]محلاتی هم آمد و از اینکه اخیراً امام، همه مسئولیتها را به عهده آقای [حسن]طاهری خرمآبادی گذاشتهاند، سخت گلهمند بود و خواستش این بود که در همان سپاه بماند و با آقای [حسن]طاهری [خرمآبادی]، کارها را تقسیم کنند.
مقداری از وقت را صرف نوشتن خاطرات عقب مانده کردم. تبلیغات مرحله دوم والفجر2 با اعلام آقای خامنهای از نمازجمعه، آغاز شد. اما چیز زیادی برای گفتن ندارند؛ مگر اینکه جزییات کار را بعداً بیاورند. مقداری هم با [پسرم]محسن صحبت کردم که نسبت به وضع مملکت توجیه شود. عصر، جمعی از پاسداران بیت آمدند؛ از آنها احوالپرسی کردم. آقای ناطقنوری [وزیر کشور] آمد و راجع به اختلافات دولت و موضعگیریها و مشکلات و انتقادات و انتظاراتش از ما، مفصلاً صحبت کرد. من سعی کردم، نقاطی را که در عمل ایشان، اشتباه تشخیص دادهام، توضیح بدهم؛ بی تاثیر نبود و تصمیماتی اتخاذ شد. آقای شیخ محمد هاشمیان و خانوادهاش آمدند. کسی در منزل نبود. در منزل با ساندویچ - که از بیرون گرفتیم - از آنها پذیرایی کردیم.