خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1362/ کتاب «آرامش و چالش»
عسگراولادی وزارت بهزیستی را قبول نکرد *** درخواست جاسبی از هاشمی درباره دانشگاه آزاد
تمام امروز در خانه ماندم؛ استراحتی شد. چند صفحهای هم از مقاله هفتم تیر [روایت هجران] نوشتم. بخشی از وقتم صرف خواندن خاطرات [زبیگنیو]برژینسکی [مشاور امنیت ملی آمریکا]درباره جریانات مربوط به سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی شد. از این خاطرات، خیلی چیزها بدست میآید. یکی از آنها خسارات عمده وابستگی برای وابستگان است و روزهای ذلت بارشان، در موقعی که حمایت ارباب، ضعیف میشود و دیگری بیعاطفگی استعمارگران و توجه انحصاریشان به منافع خودشان و دیگری ضعف هر دو که در مقابل قدرت مردم، هر دو به زانو در میآیند و خیلی چیزهای دیگر.
از دفتر امام خواستم، کسی آمد، برای اینکه فکری برای سرد کننده تابستان بکنیم؛ هوا خیلی گرم شده و کولر نداریم؛ دیشب، ناچار در حیاط خانه خوابیدم، که از لحاظ امنیتی کار درستی نبود. سئوالی هم از شورای نگهبان کردم؛ راجع به تفسیر اصل 111 که آیا خبرگان میتوانند در دورههای بعد، آییننامه [داخلی] بنویسند، یا فقط در همین اجلاس ممکن است؟؛ تردید به وجود آمده است.
از وضع جبهه، جویا شدم. قرار شد، دفترم اخبار را بفرستند. آقای جاسبی [رئیس دانشگاه آزاد اسلامی] از من خواست که به [آقای محمد غرضی] وزیر نفت بگویم، یک ساختمان خالی را در اختیار جهاد بگذارد که جهاد، ساختمان بنیاد مستضعفان را به دانشگاه آزاد [اسلامی] واگذار کند. محسن از رفسنجان آمد و از سلامتی بستگان و مخصوصاً حاجیه والده، خبر داد؛ خوشحال شدم. والده در روستای فاقد امکانات زندگی میکند و سننشان بالا است. ارتباط تلفنی نداریم و این مایه دلواپسی است. [آیتالله]آقای خامنهای، اطلاع دادند که آقای عسکراولادی، وزارت بهزیستی را نپذیرفته است. دیشب، قرار شد به ایشان تاکید کنند؛ حدس میزدم. چون آقای [اسدالله]بادامچیان در صحبتهایش، با این نظر و حتی با ادامه نخست وزیری آقای [میرحسین]موسوی مخالف بود؛ صحبت از نخست وزیری دکتر ولایتی میکرد.