جزوهای درباره تاریخچه اخوانالمسلمین خواندم. قرار بود اخبار جنگ را بگویند، اما تا ساعت هشت صبح، نگفتند. با آقای [رئیس جمهور] صحبت کردم؛ قرار شد تبلیغات پیروزی شروع شود. خوب برنامهریزی شده است. برای عقد ازدواج فرزانه[هاشمی بهرمانی] برادر زادهام با علیرضا پسر آقای [ابوالفضل]توکلی [بینا]، خدمت امام رفتم؛ عقد بسته شد. امام، باز بر غیر قانونی بودن دخالت سه قوه در اداره صداوسیما، تاکید کردند. گفتم، با توجه به اینکه پای برادرم محمد، در میان است، مناسب نیست که من دخالت کنم. ایشان گفتند، به خاطر برادر شما بودن، نباید مظلوم واقع شود و به صداوسیما آسیب برسد. [امام] از موفقیتهای جنگ، راضی بودند. ساعت هشت و نیم تبلیغات و اخبار پیروزیها، شروع شد.
دفترم اطلاع داد که آقای [محمدجواد]لاریجانی - که پریشب از طرف شورای سرپرستی [صداوسیما] به سرپرستی موقت [این سازمان] منصوب شده است - میخواهد با من مشورت کند. گفتم، چون امام وارد ماجرا شدهاند، من دخالت نمیکنم. آقای [سیدرضا]زوارهای و آقای [حسن]روحانی [نمایندگان مجلس در شورای سرپرستی صداوسیما] تلفن کردند. ناراحت بودند. قرار شد، استعفایشان را به دفتر من بسپارند. وقت ملاقات با امام، برای شورا[ی سرپرستی صداوسیما] خواستند. به امام پیغام دادم، نپذیرفتند. امام دستور دادند، تا تعیین تکلیف مدیر عامل، از طرف سران سه قوه، اخوی محمد، مسئول اداره سازمان صداوسیما باشد.
عصر، جلسه رسیدگی به توزیع کالاها داشتیم و پیشرفتهایی نمودیم. لیستی از کالاهایی که باید، قیمتشان مشخص و کنترل شود، تهیه شد. جلسهای هم با نمایندگان تهران برای بررسی و حل مشکلات [شهر] تهران داشتیم که به علت دیر جمع شدن و کمی فرصت، به جایی نرسید. شب در مجلس ماندم.