تمام وقت در منزل بودم؛ معمولاً شنبهها مجلس برنامهای ندارد. بیشتر به مطالعه پرداختم. آقای صادق طباطبایی با وقت قبلی آمد. ماجرای گرفتاریش در آلمان را تعریف کرد و معتقد است توطئهای علیه او بوده و او واقعاً مبرا است. از سفارت به خاطر تعلل در همکاری، گله داشت. امیدوار به تبرئه نهایی است. برای دادن حقالوکاله به وکلای آلمانی، معطل است و نمیداند از کجا بیاورد؛ توقع دارد که دولت بدهد. درباره سقوط هواپیمای آرژانتینی در شوروی که هیاهوی خرید اسلحه از اسرائیل را به راه انداخت و خرید تانکها و خسارات هم صحبت شد. بعد از ظهر آقای[محمدعلی]هادی [نجف آبادی] و بعضی از اعضای کمیته عراق آمدند از کم کاری وزارت امور خارجه و صداوسیما و ضعف نماینده رئیس جمهور، گله داشتند. با رئیس جمهور صحبت کردم؛ اینها را مقصر میدانستند. قرار شد بعداً صحبت کنیم و راجع به افغانستان صحبتهایی شد. نامه هشتاد نفر از نمایندگان را که از امام خواستهاند، اجازه بدهند به عنوان مقابله به مثل و باز داشتن بعث عراق از زدن شهرها، شهرهای عراق را بزنیم، برای احمد آقا فرستادم که به امام بدهد. قسمتی از مقاله "روایت هجران" را برای شهدای هفتم تیر نوشتم.