خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1362 / کتاب «آرامش و چالش»

خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1362 / کتاب «آرامش و چالش»

  • یکشنبه ۵ تیر ۱۳۶۲

 یکشنبه 5 تیر 1362

    جلسه علنی داشتیم. همه وقت را شور اوّل لایحه اجرای اصل 49 گرفت؛ با اکثریت قوی تصویب شد. ظهر در دفترم درباره اصلاحیه قانون اصلاح حقوق کارمندان [مجلس شورای اسلامی] مشورت کردیم؛ حقوقها را خیلی بالا برده‏اند، اثر بدی در سایر ارگانها خواهد داشت. خانواده مرحوم صالحی - راننده مجلس - که با تیر خطای، یکی از پاسداران مجلس کشته شده، آمدند؛ تسلییتشان دادم. هفت پسر داشته که دو نفرشان را از دست داده؛ یکی را در جبهه. شخص خوش روحیه‏ای بود. آقای عاقبت رفعت، استاندار معزول سیستان و بلوچستان آمد و از وزارت کشور گله داشت.

    عصر، ملاقاتی با سفیرانمان در یونان، ساحل عاج، سوریه و سرکنسول ایران در کراچی داشتم؛ هر یک گزارش مبسوطی دادند. آقای [علی اکبر]محتشمی [سفیر ایران در سوریه] گفت: مخالفان عرفات، منتظر کمک هستند که وعده داده‏ایم؛ گفتم: نمی‏خواهیم مسئول پاشیدن ساف باشیم. وقتی که وضع معلوم شد، به جریان اصلی مبارزه کمک می‏کنیم. گفت: سوریها از اینکه برخلاف مذاکره با [حافظ]اسد، ایران، روش ضد روس گرفته، ناراحتند. گفتم: به حرفمان وفاداریم، ولی روسها نباید به امور داخلی ما و حزب توده و اخراج جاسوسها، کاری داشته باشند و درباره نفت هم سوریها باید به قرارداد عمل کنند؛ اگر نمی‏توانند، از طریق مقامات بالا قبلاً اطلاع بدهند.

    در جلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] شرکت کردم؛ آیین نامه انضباطی شورا تصویب شد و گزارش سفر هیأت مصلح به اصفهان را شنیدیم و تصمیم گرفتیم که حزب با آقای [جلال‏الدین]طاهری [امام جمعه اصفهان] بسازد و از دیگران فاصله نگیرد و کارهای قضایی دنبال شود. قرار شد، من به اصفهان بروم. افطار را همان جا خوردیم.