خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1362 / کتاب «آرامش و چالش»
یکشنبه 22 خرداد 1362
صبح زود به مجلس رفتم. گزارشها را خواندم. صبحانه صرف شد. در جلسه علنی، لایحه عملیات بانکی بدون ربا را تمام کردیم؛ از تهیه کنندگان تشکر کردم. بنا بود آقای [حبیبالله]عسکراولادی [وزیر بازرگانی] با تقاضای خودشان دو ساعت صحبت کنند. خبر دادند که به خاطر شن کلیه به بیمارستان رفته است. برنامهاش لغو شد و مقداری از وقت مجلس خالی ماند. در تنفس برای جانبازان انقلاب و خانوادههای شهدای کرج صحبت کردم.
پدر شهیدی از کرج آمد و مبلغ 160 هزار تومان پولی که ارتش به خانواده شهدا میدهد، برای خرج جنگ پس داد. آقایان [اسماعیل]فردوسیپور و [محمد اسماعیل]شوشتری که به آلمان، برای شرکت در سمینار اتحادیه دانشجویان اسلامی رفته بودند، آمدند و گزارشی دادند و از فشار دولت آلمان بر دانشجویان مسلمان ایرانی گفتند و از لزوم کمک به مسجد ترکها در هانوفر آلمان - که من قبلاً قول دادهام و آقای ساداتیان صد هزار مارک داده بود - به وزارت خارجه گفتم، بپردازد.
آقایان محسن رضایی و رحیم صفوی آمدند و از اینکه وظایف سپاه، مبهم است و مایه دلسردی، گفتند. آقای صفوی که از لبنان آمده بود از وضع ارتش سوریه در لبنان در مقابل اسرائیل و بچههای حزبالله گفت. نمایندگان خوزستان آمدند و از امام جمعه اهواز و بعضی گروههای محلی گله داشتند. قرار شد رسیدگی شود. عصر دکتر موسوی طبیب آیتالله بروجردی آمد و برای بقای دخترش در وزارت خارجه، کمک میخواست. معاون وزارت کشور و آقای نواب که عضو گروه رسیدگی به اختلافات مسئولانند، آمدند و گزارش ملاقاتشان با امام و موافقت امام را دادند؛ قرار است به اضافه نماینده دفتر امام، درباره اختلافات، نظر بدهند. عصر جلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] داشتیم. آقایان [محمد] مؤمن و [احمد]جنتی و [محمدمهدی] ربانی [املشی] و من، به عنوان اعضای شورای فقهای حزب انتخاب شدیم. آخر شب به خانه آمدم.