خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1362 / کتاب «آرامش و چالش»
یکشنبه 8 خرداد 1362
پس از نماز، مقداری قرآن تلاوت کردم. در گذشته از دوران کودکی، همیشه صبحها قرآن میخواندم. از چند سال پیش که کار نوشتن »کلید قرآن« را در زندان آغاز کردم، چون بلافاصله بعد از نماز مطالعه و فیش برداری از قرآن را شروع میکردم، فکر کردم، نیازی به خواندن قرآن نیست. بعد از آزادی از زندان، تا مدتی طبق عادت زندان، بعد از نماز صبح دعا و... داشتم، کم کم به خاطر مشاغل زیاد، آنها کم شد. اخیراً احساس میکنم از نور قرآن، کمتر استفاده میکنم و لذا تصمیم گرفتم، همان عادت دوران گذشته را تجدید نمایم و هر روز صبح، چند آیه قرآن را ترتیل نمایم. اظهارات رئیس جمهور که دوسه روز پیش گفتند، هر روز صبح قرآن میخوانند، در این تصمیم موثر بود.
به مجلس رفتم. گزارشها را خواندم. ورود ترکیه به خاک عراق از اخبار مهم است. به نظر میرسد یا برای سرکوب کردها یا جلوگیری از سلطه ایران یا سوریه از طریق کردها بر شمال عراق یا حفظ خط لوله نفت عراق باشد.
در جلسه علنی، لایحه دولتی کردن گاراژهای مناطق ورود کالا - برخلاف انتظار - تصویب شد و لایحه جلوگیری از تفکیک یا تبدیل اراضی مزروعی مازندران و گیلان به باغ و خانه، رد شد. ظهر آقای هادی خامنهای به دفترم آمد و از حزب و بیتوجهی ما به ایشان، گله داشت. نماینده ماکو هم آمد و آلبوم عکسی از منظره اشراف و خطر کوهها در [شهر] ماکو [واقع در استان آذربایجان غربی] بر خانههای مردم آورد؛ برای انتقال مردم کمک میخواست. به وزیر مسکن نوشتم. عصر آقای [احمد]توکلی وزیر کار آمد و توضیحی از پیشرفت پیش نویس قانون کار داد و از برخورد سیاسی جناح مقابل در دولت گفت. جلسه شورای مرکزی حزب داشتیم. انتخابات هیأت اجرایی بود. رای محافظهکاران بیشتر بود، و بنای حذف [میرحسین موسوی] نخست وزیر از دفتر سیاسی را داشتند؛ با اوقات تلخی جلوگیری کردم. آقای خامنهای خبر از آمادگی ارتش، برای عملیات و عدم آمادگی سپاه دادند. قرار شد، برای تسریع در کار پیگیری کنیم. آخر شب به خانه آمدم.