خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362 – کتاب آرامش و چالش
دوشنبه 10 بهمن 1362
بعد از نماز صبح به دفتر رئیس جمهور رفتم. ستاد عملیات آینده - خیبر - جلسه داشت. موضوع بحث، امکان اطلاع دشمن از منطقه عملیاتی بود. مصاحبه مقامات نظامی عراق، چنین احتمالی را پیش آورده است. برای حفاظت اطلاعات و برنامه عملیات، تصمیماتی اتخاذ شد. آقای صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی دلگرم نیست و دل به کار نمیدهد.
جلسه علنی را آقای موسوی خوئینیها اداره کرد و من به جلسه نرفتم. ساعت نه و نیم به دفترم آمدم و کارهای اداری را انجام دادم و گزارشها را خواندم. عراقیها 190 نفر از اسرای ایرانی را از طریق ترکیه به ما پس دادهاند. بیشتر آنها غیر نظامیانی هستند که روزهای اول جنگ - هنگام اشغال خرمشهر - با خود بردهاند و به اسم آزاد کردن نوجوانان، بهرهبرداری [تبلیغاتی] میکنند.
ظهر امام جمعه هرسین آمد و پول و جواهرات مردم را برای کمک به جنگ آورد. این روزها به خاطر اعلان خبرهای این گونه از رسانههای جمعی، چنین مواردی زیاد داریم. مردم و امام جمعهها تشویق میشوند و برای جنگ موثر است. [آقای سید علی شاهچراغی] امام جمعه دماوند آمد و از آقای [مرتضی]الویری و حامیانش گلهمند بود.
برف فراوانی باریده و در اکثر نقاط کشور بارندگی شده است. با توجه به خشکسالی، باعث خوشحالی است. هنوز هم میبارد. آقای حاج [ابراهیم]همت فرمانده لشکر محمد رسولالله(ص) آمد و راجع به نیازهای روانی و کمبود تبلیغات مذهبی در جبهه و برای معلولان و خانوادههای آسیب دیده گفت و راجع به مخالفت گروهی از عناصر اطلاعات عملیات صحبت کردیم؛ روحیّات جالبی دارد.
قرار بود با هیأت رئیسه کانون و حوزههای حزب [جمهوری اسلامی] در مجلس جلسه داشته باشیم که در اثر تأخیر قهر کردند. عصر آقای سید [محمد حسین]فضلالله [روحانی] لبنانی آمدند و اوضاع آنجا را گفتند. مشکلات و ملاحظات خود و شیخ مهدی شمسالدین را در مقابل انقلابیون حزبالله و دشمنان و اشغالگران عنوان کردند و من هم نظرات خودمان را گفتم. شب به خاطر برف و یخبندان به خانه نرفتم.