خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362 – کتاب آرامش و چالش
پنجشنبه 24 آذر 1362
تا ساعت هشت صبح در دفترم کار کردم. گزارشهای مربوط به شهرهای موشک خورده اندیمشک، دزفول، بهبهان و رامهرمز و بمباران نهاوند را گرفتم؛ بیش از 30 نفر شهید و حدود 300 نفر مجروح و دهها خانه و مغازه مخروب داشتهایم. پیش از دستور در این باره و بمبگذاریهای کویت صحبت کردم. به کویت اخطار کردم که عمل صدام را تقبیح کند و صادقانه حقیقت را بگوید و اجازه ندهد با لوث شدن حقیقت، به نام آنها تمام شود.
دستور جلسه، طرح خدمت وظیفه عمومی بود. بخشی از جلسه را به عهده آقای یزدی گذاشتم و به دفترم آمدم. تا ظهر کارهای عقب مانده را انجام دادم. نزدیک ظهر، آقای نمازی و رئیس سپاه نجف آباد آمدند؛ از دفتر آقای منتظری و خود ایشان به خاطر حمایت بیجهت از روحانیون بیدار و بدنام کردن سپاه گله داشتند.
بعد از نماز، سرهنگ محمدی از اداره دوم ارتش آمد و از سرهنگ کتیبه رئیس اطلاعات شکایت داشت. آقای [سیدمحمد]کیاوش [نماینده اهواز] آمد و از دستگاه قضایی اهواز، به خاطر حمایت از زمین داران فئودال شکایت داشت. آقای محمد رضا بهشتی [فرزند شهید بهشتی و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی] آمد و راجع به وضع حزب و تغییر نامطلوب در موضعگیریهای آن، نگران بود. آقای حمید انصاری آمد و برای انتخابات سیرجان مطالبی به نفع آقایان [علیرضا]یارمحمدی [نماینده بم] و [محمد]اخلاقی نیا [نماینده سیرجان] و.... داشت.
عصر شاخههای دانشجویی حزب [جمهوری اسلامی] آمدند. به مناسبت هفته وحدت و پیوند حوزه و دانشگاه، مفصلاً برای آنها صحبت کردم. [اعضای] ستاد مبارزه با موادمخدر آمدند و گزارشی از کارها و موفقیتها دادند و برای تشویق و تقویت کمک خواستند. شب تا ساعت هشت در دفترم کار کردم و به خانه آمدم. برنامه مسابقه "نامها و نشانهها" را تماشا کردیم.