پنجشنبه 10 آذر 1362
صبح زود به مجلس رفتم. گزارشها را خواندم. در طرابلس و دمشق، هیأت اعزامی رفت و آمد دارند و کمی به صلح امیدوار هستند. مسلمانان لبنان، همچنان برای مخالفت با قطع رابطه لبنان با ایران تظاهرات میکنند. در جلسه علنی مجلس، شور اول لایحه انتخابات مجلس از تصویب گذشت و چند سئوال انجام شد. خانوادههای شهدای قم، هدایا و پول برای جبهه آورده بودند.
آقای [سید محمود]علوی نماینده لارستان آمد و از عدم تحرک حزب [جمهوری اسلامی] در شهرستانها و به خصوص در حوزه [علمیه] قم و نیاز حوزه به تعلیمات سیاسی صحبت کرد و هدایایی برای جبهه آورد. ملاقاتی با جانبازان انقلاب منطقه یک داشتم. برای آنها صحبت کردم. آقای [علی محمد] بشارتی آمد. اجازه میخواست که برای هر نماینده، پنجاه کیلو برنج تهیه کند. موافقت نکردم. گفتم مقداری در اختیار داشته باشند و هر کس نیاز داشت، به او بدهند. عصر مسئولان اطلاعات سپاه آمدند؛ برایشان صحبت کردم. به سئوالاتشان درباره آینده اطلاعات جواب دادم و تکیه بر روی تمرکز اطلاعات نمودم.
دکتر [محمد علی] نجفی وزیر علوم آمد و از طرح مدیریت دانشگاهها - مصوب ستاد [انقلاب] فرهنگی - شکایت داشت و مخالفت رؤسای دانشگاهها با آن را مطرح کرد. جمع زیادی از بسیج عشایر و پاسداران و دادستانی انقلاب اوین آمدند. برایشان صحبت کردم. پولی برای مصلای تهران آورده بودند. آقای خوانساری سفیر جدید ایران در لیبی آمد و راجع به برنامه ایشان در لیبی مذاکره شد؛ روحانی زنده و واردی به نظر رسید. از دفتر مشاورت امام آمدند. راجع به ارتش گزارشهایی دادند. از باند بازی در نیروی زمینی گله داشتند و از تعویض فرماندهی نیروی هوایی راضی بودند.
شب، زودتر به خانه آمدم، خسته بودم. زودتر از شبهای دیگر خوابیدم. آیتالله [حسین]خادمی [رئیس حوزه علمیه] از اصفهان تلفن کردند و از تعویض فرماندهی سپاه اصفهان، به خواست آقای طاهری [امام جمعه اصفهان] شکایت داشتند.