خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362 – کتاب آرامش و چالش

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362 – کتاب آرامش و چالش

  • دوشنبه ۷ آذر ۱۳۶۲

دوشنبه 7 آذر 1362

    صبح زود به مجلس رفتم و کارهای دفتر را انجام دادم. گزارشها را خواندم و ساعت هشت صبح به جلسه علنی رفتم. تمام وقت جلسه را اساس‏نامه وزارت جهاد [سازندگی] گرفت. در تنفس هم سری به حیاط مجلس زدم. آقای [علی محمد] بشارتی دستور داده است که به جای نرده‏ها دیوار بکشند؛ بعضیها مخالفند. گفتم صبر کنند تا هیأت رئیسه نظر بدهد.

    ظهر آقای ظهیرنژاد [رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی] آمد و گله داشت که به قانون تصویب استعفاهای افسران توسط فرمانده کل قوا عمل نمی‏کنند و به تصویب وزارت دفاع اکتفا می‏نمایند. با رئیس جمهور صحبت کردم. نظرشان این بود که مصوبه شورای انقلاب، در زمان جنگ آن را نسخ کرده است. روشن نبود؛ قرار شد مراجعه نمایند. چند نفر از نمایندگان هم آمدند و مطالبی داشتند. یکی از نوجوانان سیزده ساله از [شهرستان] گرمی آذربایجان که از جبهه برگشته بود، آمد. به او کتاب و پول دادم و گفتم دیگر به جبهه نرود تا به سن مجاز برسد. گاهی دیده می‏شود که نوجوانان به نحوی غیر مجاز، خودشان را به جبهه می‏رسانند و همین امر باعث تبلیغات منفی دشمنان شده است. بعد از ظهر به خواندن گزارشها و کارهای اداری پرداختم. شب در مجلس ماندم. فیلمی که از سفر من به [زادگاهم] نوق توسط فیلمبرداران همراه تهیه شده بود، تماشا کردم؛ جالب است. با تلفن ضمن تماس با مسئولان، کارهایی انجام دادم. آقای [شیخ یوسف صانعی] دادستان کل کشور در مورد پرونده آقای صادق طباطبایی تلفنی صحبت کرد. قرار شد، تأکید شود با عدل و انصاف عمل شود.