خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362 – کتاب آرامش و چالش

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362 – کتاب آرامش و چالش

  • شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۶۲

 شنبه 26 شهریور 1362

    با اینکه خسته بودم، از صبح زود، کارها شروع شد. بعد از نماز، مسئولان نیروی دریایی آمدند و از نیازهای نیروی دریایی گفتند و از اینکه طرح اسکله نیروی دریایی، در خلیج چابهار - کنارک تغییر یافته و به شکل غیرقابل اطمینانی، در دست اجرا است، شاکی بودند. [آقای هادی نژاد حسینیان] وزیر راه [و ترابری] را خواستم؛ در مذاکرات شرکت کرد. قرار شد، تعقیب کنیم. بهتر است، همان طرح قبلی بندر اجرا شود که در آینده به سواحل بلوچستان در دریای آزاد، احتیاج داریم.

    دو نفر از روحانیون آمدند و راجع به سیاست کیفیت رفتار با مولوی‏های اهل سنت، مشاوره و اتخاذ تصمیم شد. عده زیادی از آنها، قلباً با جمهوری اسلامی موافقند؛ تعدادی هم موذی‏گریهایی دارند و بعضیها با قاچاقچیان و اشرار هم رابطه دارند؛ قرار شد خوبانشان را تقویت، بدانشان را ارشاد و بی‏تفاوتها را جذب کنند.

    در مراسم صبحگاه مشترک نیروهای مسلح، درباره اهمیت پایگاه و مردم و تقویت جنوب و شمال استان و توطئه شوروی و آمریکا حرف زدم. مصاحبه‏ای با صداوسیمای استان کردم و نتایج سفر را گفتم و در ساعت هفت ونیم به طرف بندرعباس پرواز کردیم. صبحانه را در هواپیما خوردیم و نتایج کار را با وزرا جمع‏بندی کردیم. ساعت هشت و نیم وارد فرودگاه [بندرعباس] شدیم. در استقبال رسمی نظامیان، علما و نهادها و مسئولان و مردم شرکت داشتند - معمولاً چنین است - از فرودگاه، یکسره به پایگاه نیروی دریایی رفتیم. کمی استراحت کردیم، تا صحنه صبحگاه مشترک نیروهای مسلح، آرایش یافت و موزیک چی‏ها از فرودگاه برگشتند. مراسم انجام یافت و من سخنان مبسوطی، درباره اهمیت تنگه هرمز و قدرت ایران و اهمیت آنجا برای جهان و امکان ناامنی آن، در صورت آسیب دیدن خارک و تهدید متجاوزان، ایراد کردم. فرمانده ناوگان [خلیج فارس] ناخدا [قهرمان] ملک زاده - که فردی متین است - صحبت کرد؛ با قدردانی.

    به دیدار مرکز تعمیر کشتی پایگاه رفتیم؛ جالب است. حوضچه‏هایی که کشتیها در آن تعمیر می‏شود و کارگاه‏ها را بازدید کردیم. کارکنان، احساسات گرمی نشان دادند. قبل از این دیدار، در اتاق جنگ پایگاه، دو افسر، موقعیت دریا و نیروهای خودمان و دشمنان را توضیح دادند. اطلاعات مفیدی گرفتم. سپس با تمامی همراهان، برای دیدن دریا و عملیات دریایی حرکت کردیم. ما سوار بر ناوشکن زال و بعضی همراهان سوار بر ناو فرامرز شدند. در مدخل کشتی، مراسم استقبال رسمی به عمل آمد. کارکنان کشتی، خیلی منظم عمل کردند. از ساعت یازده صبح تا شش بعدازظهر، روی آب بودیم. هوا خیلی گرم بود.

    در اتاق فرماندهی و عملیات و عرشه کشتی و... توضیحات کافی دادند و قسمت عمده بخشها و اسلحه‏ها و ابزار کشتی را معرفی کردند. عملیات جنگی را هم با استفاده از خمپاره‏انداز و توپها و پرتاب راکت منور، به نمایش گذاشتند؛ خیلی موفق نبود. استفاده از قایق اتوماتیک نجات را هم نمایش دادند که جالب بود. در سالن درجه‏دارها، ناهار خوردیم و برعرشه کشتی، نماز جماعت خواندیم. دکتر [محمد تقی] بانکی [رئیس سازمان برنامه و بودجه] هم به دریا پرید و در صحنه استفاده از قایق نجات شرکت کرد.

    شب، به مهمان‏سرای استانداری [هرمزگان] رفتیم. برق بندرعباس، خاموش بود. نیروگاه عظیم یکهزاروسیصد مگاواتی، به خاطر ترکیدن لوله گاز، از کار افتاده بود. احتمال خرابکاری، به خاطر سفر ما می‏رود؛ خیلی گرما شدید شد. ملاقاتی با روحانیون سنی و شیعه استان داشتیم که دو امام جمعه شیعه و سنی صحبت کردند و من هم مفصلاً صحبت کردم. روسای نهادهای انقلاب هم

 آمدند و هماهنگ‏اند و مشکلاتشان را گفتند. در گرما، نتوانستم شام بخورم. دوش آب گرفتم و خوابیدم. خواب نمی‏رفتم؛ بالاخره با پیشنهاد پاسدارها، حدود ساعت دوازده شب، به محل نیروی دریایی - که برق داشت - رفتیم و خوابیدیم؛ یاسر و مهدی هم، طفلکها در گرما کلافه شده بودند. از خواب بیدارشان کردیم و بردیم.