خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362 – کتاب آرامش و چالش

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362 – کتاب آرامش و چالش

  • سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۶۲

سه شنبه 1 شهریور 1362   14 ذیقعده 1403   23 1983 .Aug

    صبح زود، بعد از نماز و صبحانه و نوشتن خاطرات دو روز گذشته، به مجلس رفتم. گزارشها را خواندم. به جلسه علنی رفتم. طرح اساس‏نامه صداوسیما، تمام شد؛ بعضی مطالب برخلاف نظرامام و من بود. مخالفت من هم، اثری نکرد. جو حاکم بر مجلس، چنین اقتضا دارد.

    به خاطر اهمیتی که به آزادی عمل و رأی نمایندگان می‏دهیم، تحمل آن سخت نیست؛ حتی نمایندگان عضو حزب جمهوری اسلامی - که به کمک حزب، انتخاب شده‏اند - هم، در بسیاری از موارد، برخلاف نظر حزب، رأی می‏دهند و شاید از این جهت، در تاریخ پارلمانهای دنیا، کم نظیر باشد. در عین حال، ضدانقلاب، گاهی تعبیر »مجلس فرمایشی« را به کار می‏برد، که خیلی غیر منصفانه است.

    قبل از تنفس، به دفترم رفتم. آقای وزیر نیرو، وقت گرفته بود و مطالبی در جلسه سری، اظهار می‏داشت. به جلسه برگشتم و [وزیر نیرو] اطلاعات خوبی، در اختیار نمایندگان گذاشت. ظهر، آقای دکترحبیبی [نماینده تهران] که از سفر اروپا برگشته بود، آمد و گزارشی داد؛ معتقد بود ضدانقلاب در اروپا از توش و توان افتاده و فعالیتهایش، خیلی محسوس نیست و غربی‏ها هم، تن به واقعیتها داده‏اند. درباره حدود شصت هزار مارک - که قبل از انقلاب، از طرف آقای [دکتر ناصر]میناچی در اختیارش گذاشته بودند و اکنون در حساب او در خارج است و آقای [ناصر]میناچی، مطالبه می‏کند - پرسید. گفتم، با کسب موافقت آقای [ناصر]میناچی خرج کارهای تبلیغی شود. خبر داد، آقای فلاطوری با مقامات آلمان مذاکره کرده [است] که تاریخ اسلام موجود در کتب درسی آنها را اصلاح کنند و منطبق با واقعیتهای اسلام نمایند.

    آقای شریفی - هم مباحثه زمان طلبگی من - که در آموزش وپرورش بندر انزلی است، آمد و در این کارها، مساعدت می‏خواست. آقای سعید الذاکرین [از روابط عمومی مجلس] آمد و برای رفتن به حج و همکاری با آقای [سید محمد موسوی]خوئینی‏ها، اجازه می‏خواست و از حرکتهای خطی مسئول تشکیلات تهران حزب جمهوری [اسلامی]، گله داشت.

    عصر، دو نفر از کارکنان اطلاعات نخست وزیری، با آقای هادی خامنه‏ای آمدند که در [اداره] ضدجاسوسی با اداره هشتمی‏ها همکاری داشته و اخیراً کنار گذاشته شده‏اند. از گروه گرایی و استخدام‏های عجولانه، در آستانه شروع کار وزارت اطلاعات، مطالبی می‏گفتند؛ قرار شد، رسیدگی کنم.

    در جلسه سه‏شنبه حزب‏اللهی‏های مجلس - که آقای ناطق نوری [وزیر کشور] برای مذاکره با نمایندگان استیضاح کننده، دعوت شده بود - شرکت کردم. آقای [ابوالقاسم]خزعلی، آمده بود که پیام امام را مبنی براینکه اجازه استیضاح از طرف شخص امام بوده و احمدآقا دخالتی نداشته است، به مجلس بگویند؛ گفتم صلاح نیست. چنین فکری در مجلس نیست؛ خود این پیام، چنین فکری را القا می‏کند. با احمدآقا تماس گرفتم، با اجازه امام، آقای خزعلی را از ابلاغ پیام، معاف کردند. دوسه نفر از نمایندگان، صحبت کردند؛ من هم ضررهای این استیضاح را گفتم.

    آقای مدرسی، با سیصد نفر از طلاب خارجی - که زیر نظر ایشان در مدرسه قائمیه تحصیل می‏کنند - آمدند. گزارشی دادند و سرودی خواندند. آقایان و خانمها، جداگانه برایشان، صحبت کردم؛ تشویقشان کردم و سابقه مبارزات و مشکلات خودمان را گفتم.

    به مناسبت هفته دولت مصاحبه‏ای با تلویزیون داشتم. در موضوعات گوناگون، حرف زدم. ملاقاتی با روحانیون مبارز [استان] هرمزگان داشتم؛ نماز مغرب و عشا را با هم خواندیم. [مهندس کاظم سیفیان] شهردار تهران، آمده بود و از فشاری که به خاطر واگذاری اراضی به طور غیرقانونی بر او می‏آید، ناراحت بود. مجلس و... فشار می‏آورند. شب به خانه آمدم. تلفنی با آقای خامنه‏ای - که از سفر پنج روزه برگشته‏اند - احوالپرسی کردم و راجع به معرفی وزرای جدید، صحبت شد. قرار شد، پنج‏شنبه [لیست وزرای جدید را] به مجلس بدهند. آقای جاسبی آمد و برای گرفتن ساختمان پژوهشهای علمی برای دانشگاه آزاد [اسلامی]، استمداد می‏کرد. با نخست وزیر صحبت کردم.