خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1362 / کتاب «آرامش و چالش»

خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1362 / کتاب «آرامش و چالش»

  • پنجشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۶۲

 پنج‏شنبه 13 مرداد 1362

    در جلسه علنی مجلس، از شهید دکتر [حسن]آیت - به مناسبت سالگرد شهادت - تجلیل کردم. تفسیر قانون اراضی شهری داشتیم و لایحه وزارت جهاد سازندگی، مشکلی داشت، حل کردم. آقای [مرتضی]فهیم [کرمانی] کمک می‏خواست، برای تحویل تعدادی موتورسیکلت برای جبهه که پول آنها را شخصی خیّر، تقدیم می‏کرد. آقای مهندس [رجبعلی]طاهری [نماینده کازرون] مطالبی راجع به دادگاه انقلاب شیراز داشت و از تندروی آنها انتقاد می‏کرد. آقایان [احمد]سالک و [یونس]محمدی می‏خواستند که در سمینار انجمنهای اسلامی بانکها، شرکت کنم؛ نپذیرفتم.

    ظهر در دفترم، آقای کروبی [نماینده الیگودرز] آمد و راجع به مسائل جاری، مطالبی داشت. آقای [احمد]علیزاده [نماینده قائم شهر]، آمد و درباره مسائل اختلافی حوزه نمایندگی‏اش توضیحاتی داد. آقای [سید محمود]علوی [نماینده لارستان] با دو نفر از ایرانیان ساکن کویت آمدند - که میلیونها تومان برای جبهه‏ها و بیمارستان لامرد کمک کرده‏اند - برای تسهیلات در اجرای این امور، کمک می‏خواستند. آقای محمد هاشمی و بستگانش برای عقد ازدواج دخترش با فرزند مرحوم غروی - که در آمریکا دانشجو است - آمدند. آقای حمیدزاده هم تذکراتی درباره امور مجلس و روحانیت داشت.

    عصر [جمعی از اعضای] حزب جمهوری اسلامی استان اصفهان آمدند. برای آنها مفصلاً صحبت کردم. کودک خردسالی از آنها خیلی خوب صحبت کرد؛ قلم و ساعتم را به او هدیه دادم. با شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] استان اصفهان، جلسه مشورتی داشتیم. آقای اجاره‏دار، معاون وزارت کشور آمد و با احتیاط از مواضع آقای ناطق نوری [وزیر کشور] در موضع‏گیریهایش در دولت گفت که منجر به تضعیف خودشان شده؛ می‏خواست نظر من را بفهمد. افسری از تسلیحات ارتش آمد و می‏خواست، برای پسرش - که به اتهام همکاری با گروهکها، بازداشت شده - شفاعت کنم؛ طبق معمول ذیل نامه‏اش، از دادستان انقلاب خواستم که رسیدگی کند. از اول انقلاب تاکنون، معمول من، این است که به این گونه مراجعات، ترتیب اثر می‏دهم و گاهی هم موثر می‏شود؛ لذا این گونه مراجعات، خیلی زیاد دارم و لابد بی مفسده هم نیست ولی در مجموع، فکر می‏کنم، ارجح باشد.

    آقای [محمد نبی]حبیبی، استاندار تهران آمد و گزارشی از وضع استانداری داد که اینجا مثل استانداریهای دیگر نیست و استاندار، مرجع کل امور استان نیست. بخشهای مختلف، مستقیماًبدون ارتباط با استانداری، عمل می‏کنند و این وضع، باعث عدم تمرکز امور و اتلاف نیروها و عدم هماهنگی بخشها و دوباره کاریها است. ایشان، مشغول برنامه‏ریزی است که مثل استانهای دیگر، روال درستی تنظیم شود. من هم استقبال کردم و قرار شد تایید کنیم. آقای محسن رضایی [فرمانده سپاه پاسداران] از پیرانشهر تلفن کرد و خبر فتح ارتفاع مهم گرده‏مند را داد و اهمیت آن را یادآور شد. او گفت از اول شروع [عملیات] والفجر2 تاکنون، حدود دو هزار شهید داده‏ایم، ولی موفقیتها، خیلی زیاد است. گفت از فردا، تبلیغات شروع می‏شود. خواست که یکی از فرماندهان، راجع به پیروزیها در نمازجمعه تهران، صحبت کند. شب به خانه آمدم. بچه‏ها همگی میهمان بودند. خودم، املت درست کردم و نان از پاسدارها گرفتم. شام خوردم و خوابیدم. آنها، دیر وقت آمدند.